🌙کیهان🌙
با لمس بدن برهنه اش با لذت تمام از زیر رون هاش گرفتم و بلندش کردم و چسبوندمش به دیوار که خندید و روی لبام رو بوسید.
مست بوسه اش شدم و لبام رو روی گردنش گذاشتم که خندید و آهی کشید و عضوم که توی همون نگاه اول به بدنش سفت شده بود رو روی ورودیش تنظیم کردم و با چشای خمار و دریای خونینش لبخندی زد و لب زد:
به همین زودی سفت شدی مرده من؟!لبخندی شیفته وارانه بهش زدم و از لب پایینش گازی گرفتم که نالید و گذاشتمش پایین و سریع و خشن برگردوندمش سمت دیوار و از جلوی گردنش گرفتم و سرش رو چسبوندم به سینه ام و تا ته واردش شدم و انگشت هام رو وارد دهنش کردم که عمیق نالید و گازی ازشون گرفت و وقتی شروع به ضربه زدن کردم مکیدشون!
همینجور سرعت ضربه هام زیاد میشد و امیر کنترل ناله کردنش رو از دست داده بود!
مدام روی گردنش رو میبوسیدم و سینه هاش رو میمالیدم که سرش رو برگردوند و مستانه لب زد:
لبام...اوم...آهه...لبات...آخ...رو میخواد...تو یه حرکت لبام رو روی لباش کوبیدم و وارد دهنم کردمش که بدنش از حرارت زیادی سرخ شد!
نزدیک به کام شدنم بود که ازش بیرون کشیدم و برگردوندمش و از پشت گردنش گرفتم و عمیق لباش رو بوسیدم و سمت وان بردمش و بعد خوابیدن توش روی خودم آوردمش و خیره به چشای نابش لب زدم:
خودت شروع کن زیبای من!آروم و دلبرانه خندید و پایین تنه اش رو روی مردونگیم کشید و دست هاش رو روی سینه ام ستون کرد و آروم روش نشست و با لذت و درد آهی کشید و قبل اینکه بخواد هضمش کنه کمرم رو تکون دادم و توش ضربه زدم که به سینه ام چنگ زد و لب زد:
آههه...کیهان...
YOU ARE READING
L💘VE's BERMUDA
Romanceبرمودای عشق...!♡♡♡ عشقه دو تا مرد...!♡ عشقه دو مرد به پسری زیبا و فریبنده...!♡ ✓رابطه ی دو نفره ای که با اومدن نفر سوم به کل تغییر کرد...!^_^♡♡♡ _خیلی دوستتون دارم پسرای من!❤_❤ +نوچ من بیشتر دوستت دارم عشقم!♡_♡ =جر نزن ددی...من بیشتر ددی بزرگم رو دو...