🐯🐺🐰⭐🌙

329 42 14
                                    

🌱راوی🌱

باغ در سکوتی پر از عشق فرو رفته بود!
همه منتظر و چشاشون خیره به عاشق و معشوقی بود که برای زندگیشون جنگیده بودن و حالا در این نقطه در جایگاهی برای ساختن پیوند باهم بودن!

مرد عاشق در جایگاهی در صدر مجلس کنار پدر مسیح وایساده بود.
معشوق و دلبرش رو که به استقبالش گام پشت گام برمیداشتن تا به مکانی پا بزارن که جز خوشبختی و عشق نبود در اون!

پسرک خوشقلبش خندون بود و پر از ذوق!
معشوقه اش اما پر از نگاه های مضطرب بود!
میترسید این نگاه های متشنج باعث دگرگونی اوضاع درونش بشه.
خب حاله پسر کوچولوش هم بود که نگرانش میکرد!

وقتی نیما توی چشاش نگاه کرد بهش اشاره داد دست سامیار رو محکمتر بگیره.
نیما چشمکی بهش زد و بهش اطمینان خاطر داد.
لحظه ای بعد هر دو روی سکو وایساده بودن.
توی همین یه روز حس میکرد تا الآن از هم دور بودن و یهویی بهم رسیدن.
به همین میزان دلتنگ آغوشش بود!

مراسم با نداهایی از عشق که از میون لب هایشان یکی پس از دیگری خارج میشد برگذار شد!
وقتی دست هاش رو گرفت و با لبخندی حلقه ای با نگین های نقره ای و براق در دستش کرد بغض بود که به گلوی معشوق چنگ زد.
مردش دستش رو بوسید و با نگاهش بهش قوت قلب داد تا نگران هیچی نباشه و حلقه رو دستش کنه و اینکار هم کرد تا مردش با جسارت دست هاش رو دو طرف صورتش قاب کنه و لبای شرابگونه اش رو برای هزارمین بار با بوسه ای تر کنه!
اونقدری مراسمشون متفاوت و خاص بود که چشم هر بیننده ای رو برای بیشتر دیدن این عشق باز میکرد!
هر دو با نگاه پر از زندگی به پسر کوچولویی که چشای دریاییش مواج شده بود و تر اما لبخندی روی لباش نشسته بود چشم دوختن.
دست کوچولوش رو گرفتن و انگشتر با سایز کوچیکتر رو در دستش کردن!
پسرک خندون هر دو رو بغل کرد که با لذت این آغوش رو پذیرفتن!

وقتی پسرک با ناز روی لبای بهترین مردهای زندگیش رو بوسید همگی برای تبریک این شادی نزدیکشون اومدن و هر کدومشون رو در آغوش گرفتن!

وقتی پسرک با ناز روی لبای بهترین مردهای زندگیش رو بوسید همگی برای تبریک این شادی نزدیکشون اومدن و هر کدومشون رو در آغوش گرفتن!

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

انگشتراشون😍😍😍💍💍💍

🐯کامیار🐯

آخر شب شده بود.
هر کدوم از خانوادهامون رو به اتاقی بردم و به خدمه سپردم هر چی لازم داشتن براشون فراهم کنن.
قلبم فقط برای لحظه ای تنها و تاریکی و شمع و گل سرخ و اتاق و با اون بودن میتپید!

L💘VE's BERMUDAOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz