🐯کامیار🐯
صبح با صدای جیغ و پرت شدن چیزی روم از خواب پریدم...
سریع نشستم...
به نیمایی که میخندید و مینالید خیره شدم...
🐰خب کامیاری یکم یواشتر انداختیم از روی تخت پاهام بوف شد!:(عصبی نگاهش کردم...
🐯بچه بهت یاد ندادن وقتی یکی خوابه اینجوری زهر ترکش نکنی؟!:/همین لحظه سامیار با خنده اومد داخل...
🐺من به پسرم گفتم اینکار رو کنه که از خواب شاه پریونتون بیان بیرون و بریم خونه بابا اینات...نزاشتم حرفش تموم بشه و رفت زیر پتو با حرص لب زدن...
🐯خودت برو...تازه به زن عموتم بگو که کامیار براش دلتنگه...به عمو جونتم سلام گرمم رو برسون!:/وقتی سکوت شد...
خواستم از زیر پتو بیام بیرون که...
سامیار یهو پتو رو از روم کشید و نشست روی شکمم و خیره توی چشم لب زد...
🐺دعوتمون کردن...مادرت خیلی دلش تنگه و خواهرتم میخواد برادرش رو ببینه خب اونا چه گناهی کردن آخه؟!:(آهی کشیدم...
🐯سامیار اصلا فکرش رو کردی باید بگیم نیما کیه و چرا پیش ماست؟!:/اخمو نگاهم کرد...
🐺میگیم کارمند جدیده شرکته یا دوستمونه و خب پدرتم که دیدتش!:/سری تکون دادم...
🐯اوکی اما من با این عمو جونت حرفی ندارم!:/خندید و روی گردنم رو بوسید...
🐺بعضی وقتا خیلی کوچولو میشی و لجباز!:)♡سیلی به باسنش زدم...
🐯بعضی وقتا دلم میخواد گرگم نازم رو بکشه دیگه!:)♡ریز خندید که از صورتش گرفتم و لباش رو به لبام کوبیدم!♡
بعد حاضر شدنمون به سمت ماشین رفتیم...
طولی نکشید که رسیدیم دم خونه...
آهی برای کنترل اعصابم کشیدم...
بعد از زدن آیفون ماشین رو بردم داخل حیاط...
به خدمه سپردم پارکش کنه...
سامیار نگران از اخم کمرنگ بین ابروهام بهم گفت خونسرد باشم...
سری تکون دادم و دست نیما رو گرفتم و از پلها بالا رفتیم...میون پلها بودیم که مامان و کیمیا اومدن سمتمون...
بغلم کرد...
بغلش کردم...
پیشونیم رو بوسید که روی دستش رو بوسیدم و لبخندی بهش زدم...
🐯چطورین بانوی عمارت؟!:)♡☆خندید و صورتم رو نوازش کرد...
*بخوبیت مادر...خیلی دلتنگ قد و بالات بودم نمیگی نبینمت میمیرم!:(♡اخمی کردم و روی سرش رو بوسیدم...
🐯دور از جونت!:)♡کیمیا جیغ جیغو اومد جلو و بغلم کرد...
*دلم برات تنگ شده بود داداشی جذابم!☆~♡خندیدم و گوشش رو بوسیدم...
🐯شیطونک یکم یواشتر مهمون داریم مثلا!:)♡خندید و رفت سمت سامیار و نیما...
سامیار رو محکم بغل کرد...
*وای خانومت چقدر جذاب شده!☆~♡
ŞİMDİ OKUDUĞUN
L💘VE's BERMUDA
Romantizmبرمودای عشق...!♡♡♡ عشقه دو تا مرد...!♡ عشقه دو مرد به پسری زیبا و فریبنده...!♡ ✓رابطه ی دو نفره ای که با اومدن نفر سوم به کل تغییر کرد...!^_^♡♡♡ _خیلی دوستتون دارم پسرای من!❤_❤ +نوچ من بیشتر دوستت دارم عشقم!♡_♡ =جر نزن ددی...من بیشتر ددی بزرگم رو دو...