part 28

255 41 18
                                    

- یونگیا نکنه تو... می ترسی؟
- ببخشید هوسوک من...
هوسوک اشکی که از چشمش پایین اومده بود پاک کرد و جاش رو بوسید. بعد با نرمی پرسید: من گفتم اشکالی داره که تو معذرت خواهی می کنی؟
- نه.... فقط می دونم که برات کافی نیستم...
اینبار با حالت عصبی تری گفت: کی این حرف رو زده؟
- من خودم می دون....
- هیسس.... لازم نیست چیزی بگی... تو برای من نه تنها کافی‌ای بلکه زیادم هستی... من با داشتن تو هیچ احساس کمبودی نمی کنم... الانم اهمیت نمی دم چی می گی... تو بهترین جفتی هستی که یه نفر می تونه داشته باشه...
هوسوک بعد از این جاش رو با جی هوپ عوض کرد. البته با مسئولیت کامل خودش که قول داد باعث نشه امگا بیش از این بترسه یا اذیت بشه و دلیلش هم رومانتیک تر بودن جی هوپ بود.
- آلفا...
جی هوپ لبخند جذابی زد و گفت: آلفات اومده ازت مراقبت کنه بیبی کَت(cat)...
یونگی در حالی که تلاش می کرد جلوی پایین آمدن مروارید های شفافش را بگیرد، گفت: آلفا لطفا آروم انجامش بده... من واقعا الان حس خوبی ندارم...
جی هوپ بوسه ای روی مارک گردنش گذاشت که باعث شل شدن بدنش شد.
- ریلکس کن بیبی کت... این که بترسی عادیه... اولین رابطه در حالت عادی سخت و دردناکه... آلفاتم که یه یه آلفای خالصه و عضوش دو برابر یه آلفای عادیه...
یونگی با خجالت چشمانش را بست و دستش را روی صورتش گذاشت.
- اینجوری گفتی خجالت کشیدم...
جی هوپ خنده ای سر داد و گفت: خجالت نکش کیوتی...
بعد این حرف صورتش دوباره جدی شد. بوسه ای روی لب های سرخ و نیمه باز یونگی گذاشت و گفت: به آلفات اعتماد کن.
یونگی سری تکون داد و منتظر حرکت بعدی از جفتش موند. جی هوپ با یه دست به نیپل صورتی رنگ یونگی چنگ زد و با دست دیگه مشغول باز کردن دکمه های پیرهنش شد. با دیدن نگاه خیره یونگی روی عضلات شکمش پرسید: می خوای لمسشون کنی؟
یونگی با خجالت نه کوتاهی زمزمه کرد اما جی هوپ کوتاه نیومد. دست سفید پسرکش رو گرفت و روی سیس پکاش گذاشت.
- سیس پکای آلفات رو دوست داری؟
- اوهوم...
جی هوپ لبخند پر افتخاری زد. از جا بلند شد و همه لباس هاش رو در آورد. بعد سمت یونگی اومد و اون رو هم برهنه کرد.
نگاهی به عضو نیمه تحریک شده یونگی کرد و نیشخندی زد. لیسی بهش زد و منتظر شنیدن صدای ناله بیبی کتش بود اما چیزی نشنید پس دوباره نگاهش رو به صورت یونگی داد. یونگی لبش رو گاز گرفته بود تا ناله ای از میونشون آزاد نشه.‌
لبخند خبیثی زد و کل دیک یونگی رو توی دهنش جا داد. همزمان با اون دو تا از انگشت هاش رو به سوراخ صورتی پسر زیرش رسوند و مشغول ماساژ دادن سوراخش شد.
- آییی... آلفا...
- جونم امگا کوچولو... خوب بود؟
- آلفا این حس خیلی خوبی داد...
- پس ناله هات رو برام آزاد کن بیبی کت... آلفا دوست داره بشنوه...
یونگی با لبخند سری تکون داد. جی هوپ دوباره دیک یونگی رو توی دهنش گرفت و پر سر و صدا می مکید. همزمان دو تا دستش رو با بالا آورد و مشغول چنگ گرفتن اون دو تا دایره صورتی رنگ شد.
یونگی لب های باریکش را از هم فاصله داده بود. با دستاش ملافه زیر تنش رو چنگ می گرفت و از لذت وصف ناپذیری که دهن و زبون آلفا بهش می داد ناله می کرد.‌
جی هوپ تند تند موک می زد. یا نوکش رو می‌لیسید. یا حتی از دستاش کمک می گرفت و بالز هاش رو ماساژ می داد. همین موضوع باعث شد یونگی خیلی زود به اوج نزدیک بشه.
- آلفا یه حس عجیبی دارم... انگار داره یه اتفاقی میوفته...
به بی تجربه بودنش خندید و گفت: اجازه بده اتفاق بیوفته...
انگشت اشاره‌ش رو به سمت سوراخ یونگی برد. چند بار ماساژس داد تا بتونه واردش کنه. سوراخ پسرکش حسابی تنگ بود. احتمالا یکی از اون امگاهایی می شد که بعد از اولین رابطه تا چند روز خون ریزی داشتن.
سرش رو بالا آورد و همزمان که از لبش بوسه‌ای می گرفت اولین انگشت رو وارد کرد. ناله دردناک یونگی بین بوسه‌شون گم شد. با تکون خودن انگشت هوسوک توی سوراخش بدنش به لرز افتاد و با چنگ زدن به ملافه زیر دستش روی شکمِ خودش و جی هوپ خالی شد.
جی هوپ بوسه رو متوقف کرد تا یونگی از اوج پایین بیاد.
- خوب بود بیبی کت؟
یونگی دستش رو روی سینه عضلانی آلفاش گذاشت و جواب داد: امگات بیشتر از یه اانکشتت رو توی خودش می خواد...
جی هوپ خندید و با زبونش به جون سوراخ یونگی افتاد و از شنیدن ناله هاش لذت برد. انگار یونگی کم کم داشت خجالتش رو کنار می ذاشت.
زبونش رو وارد سوراخ خوشمزه و شیرین یونگی کرد. چند بار باهاش داخل سوراخش ضربه زد و موقعی که زبونش از تنگی سوراخ پسر درد گرفت اون رو بیرون آورد و مشغول مکیدن و لیسیدن سوراخ بهشتیش شد‌.
- یونگیا.... چرا انقدر خوشمزه‌ای؟ نمی تونم از خوردن سوراخ تنگت دست بکشم.
یونگی لبخندی زد و چشماش رو از لذت بست. در حالی که نفس نفس می زد گفت: آلفا سوراخم داره نبض می زنه... آه... حس می کنم اگه یه چیزی بره داخلش خوب بشه.... آلفا لطفاً... آییی... با یه چیزی پرم کن...
به خاطر حرکات زبون و دست جی هوپ نمی تونست حرفش رو بدون آه و ناله بگه و این لبخند پر افتخاری روی لب های پسر بزرگتر به وجود می آورد.
دست از زبون زدن برداشت و به جای اون دو تا از انگشت هاش رو به سوراخ یونگی رسوند.
- می تونی دو تا از انگشتام رو توی خودت تحمل کنی؟
یونگی بی تاب گفت: امگات بیشتر از این هم می تونه تحمل کنه... بعد از انکشتای بلندت هم دیکت کینگ سایزت رو توی خودش می خواد.
جی هوپ با تصور حرف یونگی بیرون زدن پریکام از دیکش رو احساس کرد. بی تاب دو تا از انگشت هاش رو وارد سوراخ یونگی کرد. ضربات سریع و محکمی به قسمت های مختلفی از سوراخ پسر می زد تا پروستاتش رو پیدا کنه و تن لرزون و غرق لذت پسرکش رو ببینه. انتظارش زیاد طول نکشید چون در بین یکی از ضربه های پر قدرتش بدن یونگی زیر دستش لرزید و صدایش بلند شد: آههه... هوپ... این خیلی خوب بود... بازم می خوام حسش کنم... بازم به اونجا ضربه بزن...
چند بار دیگه به اون نقطه ضربه زد و بعد انگشت هاش رو بیرون کشید. بعد با اسلیک بیرون اومده از سوراخش دوک خودش رو چرب کرد. امگارو به روی شکم دراز کرد.
دیکش رو چند بار پمپ کرد و به سمت سوراخ یونگی برد. سرش رو جلو برد و بوسه ای روی پشت گردن یونگی کاشت و خیلی آروم گفت: هیچی نیست عزیزم...
بعد از این حرفش به یونگی مهلت نداد فکر کند و دیکش را یکدفعه وارد سوراخ یونگی کرد. صدای عربده پر درد و بلند یونگی گوشش را کر کرد اما انتظارش را داشت.
یونگی با هر دو تا دستش ملافه زیرش رو چنگ زده بود و همزمان بالشت زیر سرش رو گاز گزفته بود و صورتش از اشک خیس بود. انتظار این میزان درد رو نداشت.
جی هوپ با دستش دوتایی دستای یونگی رو گرفت و نوازشش کرد. بعد بالشت رو از توی دهنش در آورد و از لبش بوسه‌ای گرفت و میونش گفت: خیلی خوب تحملش کردی بیبی... عالی بودی... الان دیک آلفا رو توی خودت داری...
یونگی با صدایی که می لرزید، پرسید: آلفا... اگه تکونش بدی بیشتر درد می گیره؟
جی هوپ دست از بوسیدن سر و صورت یونگی برداشت و گفت: متاسفانه من تجربه ای در این زمینه ندارم... فعلا همین طور می مونم تا به اندازه دیکم عادت کنی و بعد انقدر محکم به پروستاتت می کوبیم تا از لذت زیر دستم بلرزی...
یونگی سری تکون داد و خودش رو به بوسه های عاشقانه آلفا سپرد.
- آلفا...
- جونم کوچولوی من...
- دوسِت دارم:)
______________________________
های 👋🏻
چه اسمات طولانی شد🙃
فقط ۱۰۰ تا ووت دیگه می خوایم تا بشه یک کا ووت و من در پوست خود نمی گنجم... تا همین یه هفته پیش ووتا نصف همین بود مرسی به خاطر حمایت هاتون ❤️😘

I'm not omega Where stories live. Discover now