part 48

145 29 9
                                    

- نظرت چیه صدام کنی عمو؟

- عمو؟ مشل عمو دونی؟ یا عمو شوکی؟ یا عمو دینی؟ اصلا نمی شه مشل عمو یوندی باشیا بِشِت دفته باشم!

- میشه بهم معرفیشون کنی؟

- اوهوم... عمو دونی حیلی گندش ددی کوکی و عمو شوکی... یه بال اژ پاپا پلسیدم چلا اونا بژرگن ولی هودش و عمو یوندی و عمو دینی کوچولوئن حتی آپا دیمینی هم حیلی بژرگ نیش ولی اونا بژرگن، پاپا دوفتش چون اونا آلفان! منم دلم می حواد وقدی بژرگ شدم آلفا بشم تا گنده بشم!

- اسم و فامیل کاملشون رو می دونی؟

- یعنی مشل من جنون ته‌هیونم؟

- آره...

- عمو دونی گیم نامدونه... عمو شوکی دانگ هوشوکه... عمو دینی کیم شوکدینه... آممم عمو یوندی هم پاپا دوفته هم موتونم شداش بتنم دانگ یوندی هم موتونم شداش بتنم مین یوندی...

- هوووومم خوبه... پس چطوره به من بگی بابا؟

- نخیلشم... عمو دونی دفته بابا هم یه چیژیه مشل پاپا تو پاپا من نیشتی! یه چیژ دیده بِدو!

- باورم نمیشه دارم این حرفو می زنم ولی نظرت درمورد دایی چیه؟

- دالّی؟!

- دالی نه دایی...

- دالّی!

- نه ببین دالی اونیه که دست می زارن رو صورتشون بعد ور می دارن می گن دالّی این داییه!

ته هیون خنده شیطونی کرد و بازم گفت: دالّی!

- پس از قصد این کار رو می کنی ها؟! بیام بخورمت؟

ته هیون فورا از جا بلند شد تا از تخت پایین بره و فرار کنه. در حالی که در تلاش بود بدون افتادن پاش رو به زمین برسونه داد زد: هیونی لو نخولیا! هیونی بد مژش!

سئوهان نگاهش رو از به پاهای گردالوی آویزون از تخت ته هیون گرفت و به دستی داد که ملافه روتختی رو چنگ زده بود و در تلاش بود قبل از افتادن پاش به زمین برسه.

- چلا پاهام به ژمین ننیلشه؟

- نمی دونم شاید یه ذره کوچولویی!

ته هیون داد زد: من جوجولو نیشتم!

سئوهان خندید و ته هیون رو از روی تخت دزدید. به قیافه عصبانی کیوتش نگاه کرد و پرسید: حالا کجات رو بخورم؟ لپای خوشگلت یا دست و پای تپولوت؟

ته هیون جیغی کشید و گفت: هیشکلوم!(هیچکدوم)

- چرا آخه؟ تو خیلی شیرینی!

سئوهان این رو گفت و به گاز کوچکی از لپش بسنده کرد. ته هیون اول خواست با سلیطه بازی پدر دالی جدیدش رو در بیاره ولی با دیدن چشمای باز پاپاش که با نگاهی ناخوانا بهشون خیره بود، تصمیم گرفت چهره لوس خودش رو نشون بده. پس بدون توجه به چیزی یک دفعه شروع کرد به گریه کردن.‌ دست و پا می زد و در تلاش بود از بغل مرد بیرون بیاد.

I'm not omega Where stories live. Discover now