LON to NYC

1.5K 276 18
                                    

سلام عزیزانم اکوری پکوریا
*شپلق*
😐 اون دمپایی رو بذار کنار قربون شکلت. بلهههه میدونم دیر آپ کردم. میدوووونمممم این پارت اونی که میخوای هنوز نیست عزیزم ولی باور کن زندگیم به فاک رفته بدم به فاک رفته فقط بذارید من برررررممم.
۱۴۰۰ کلمه س
کامنت و لایک پلیز.
و اینکه از پارت بعد ماجرا هیجانی میشه.
****************************

Lara :

با نشستن هواپیما لیام نفسشو با حرص بیرون داد و دستاشو تکون داد " بالاخره..... از این بیشترم میشد که طول بکشه؟"
دستشو دستمو گرفتم و اروم گفتم "لیام.... تا نگفتن نمیتونیم بلند شیم‌.... درست نیس"

لیام متحیر نگاهم کرد و دهنشو باز کرد تا چیزی بگه اما بعد منصرف شد و به جاش گفت " دخترِمقرراتی جف پین..... هیچ نیازی به جواب DNA نیست."

با شنیدن این جمله یه لحظه چیزی در قلبم فروریخت و به یاد اوردم که من هنوز با لیام دراین باره صحبت نکردم....

بعد از اعلام هواپیما ما از جا بلند شدیم لیام از بالای سرمون کیف مدارک خودش و کوله پشتی منو برداشت و هر دو رو به دست گرفت.
وقتی گفتم "کوله م رو خودم میارم" لبخند شیرینی زد و گفت " اگه جنتلمن نباشم دیگه هیچی نیستم"

اما بود..... لیام تمام چیزی بود که من توی زندگیم احتیاج داشتم.....

فضا و جو بینمون خوب بود و به خودم هشدار دادم که احتمالا این بهترین و آخرین فرصتم برای صحبت کردنه....
پس همینطوری که به سمت اتوبوس حرکت میکردیم تا به فرودگاه برسیم اول به ارومی از بازوش گرفتم.

سرشو پایین اورد و به دستم نگاه کرد و بعد به من.
لبخند زدم و چیزی نگفتم.
لیام هم لبخند زد بازوشو از دستم بیرون کشید و به جاش دستمو محکم گرفت..... هر چندثانیه به انگشتام فشار خفیفی وارد میکرد و یا نوازششون میکرد.

از پله ی اتوبوس بالا رفتیم و لیام منو به سمتی از اتوبوس که پنجره داشت هدایت کرد.
بعد از اینکه نگاه ترسناکی تحویل داد به پسر جوونی که زبونشو به لباش میزد و نگاهم میکرد ، منو به میله چسبوند و خودش مقابلم ایستاد زیر لب فحشی داد.

اروم خندیدم ..... قلبم پر از شور و گرما بود....

برای من که پدری بالای سرم نبوده و تنها عشقی که از سمت یه مرد گرفته بودم نایل بود؛ این حس خیلی دلنشین بود....
تحت حمایت و حفاظت مردی باشی که رابطه ی عاشقانه و سکس بینتون نیست بلکه رابطه ای محکم تر تو و اون رو به هم متصل میکنه.... رابطه ی خونی.
تنها رابطه ای که به هیچ وجه از بین نمیره و کسی نمیتونه انکارش کنه....
رابطه ای که توش قهر هست دعوا هست اما اگه درد بکشی هم خونت هم درد میکشه.....
محبت و توجهی که از سمت لیام ،برادرم، دریافت میکردم به قدری شیرین بود که چشمام رو به اشک مینشوند.....

sour apple [Z.M]Where stories live. Discover now