با عنایت بر تیزر جدید
*****************
"ما دوستای خوبی برای هم هستیم... این بهتره"
"سعی میکنم امانت دار خوبی باشم"
"راجر لوییِ منو نجات داد"
"راه ما از هم جدا شده دیگه... فقط انتقام مشترکی داریم"
" کنارمی اما توی نداشتنت گم شدم"
" عشق که نمیمیره... ها؟ بگو... عشق که نمیمیره؟"
"این ۸ ماه خوش گذشت؟!"
" خونه؟ کجا خونه ی منه وقتی بغل کردنت ممنوعه؟ جای من تو بغل توئه"
"اولین چیزی که به خاطر آوردم صورت تو بود که گریه میکردی... تو کجا بودی؟ پیش فواد"
" - خسته شدم از این عشق های نیمه کاره... از فداکاریِ مردانه... من تعلق خاطر میخوام... کسی که به خاطرم خطر کنه
+ رو به روت میشینم تا چشمم به پشت سرت باشه... خشاب من برای پشت سری های تو پره ""یه نفر هست که هیچ کس نمیشناسه... این یه خطره"
" ماما خیلی پشیمونه"
" بیا کمکشون کنیم... این حق جوزف و النا س"
" - من هنوزم برای تو جون میدم
+ برای من زندگی کن"" سیب سرخ حوا؟ نه... تو سیب ترشی... گناه آلود اما گَس "
زیاد از این داستان پر فراز و نشیب نمونده
همراهیتون رو از سور اپل نگیرید.☀️miss_leo☀️
YOU ARE READING
sour apple [Z.M]
Fanfiction[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرج...