با عنایت بر کاور که نتیجه ی تلاش این جانب است
***************- تو زین نیستی
- من از لویی خوشم میاد... اگه هری برنگرده دیگه صبر نمیکنم
- زین عوض شده دیگه اون پسر شکننده ی سابق نیست
اون عوض نشده فواد ، فقط تظاهر میکنه.- از کی داری بهم دروغ میگی؟ از اول عمرم؟
- من یه مالیکم میخوام به پولم برسم ریاست نمیخوام
- پسر دوم پیدا نشده و این یه ریسک بزرگه
- تاملینسون جلوی مالیک قرار میگیره؟
اون دیگه پندلتونه- زین؟ اجازه میدی ببوسمت؟
- لویی احتیاج به کمک داره من دیگه پنهان نمیشم
- یه نفر قاضی رو خریده و اون آزاد شده
- من فقط میخواستم از پسرام محافظت کنم
- زین داره بزرگ ترین اشتباه زندگیشو مرتکب میشه
- پسر گریس؟ گریس پسری نداشت
- دیدار به قیامت... پاپا
-میوه؟
سیب ... سیب ترش !Are you ready?
لاویو
☉miss_leo☉
YOU ARE READING
sour apple [Z.M]
Fanfiction[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرج...