Party

1.5K 220 174
                                    

کاور : ساموئل پندلتون

پاول قهوه ش رو سر کشید و با عجله بلند شد.
النا که هنوز لباس خواب به تن داشت پشت سر پاول به سمت آینه ی کنار در خروجی رفت...

کت مرد رو به تنش کرد و پشت سرش ایستاد
به تصویر دو نفره ی نقش بسته تو آینه نگاه کرد و لبخند زد....

پاول لبخند مضطربی زد " النا.... اگه واقعا بتونیم وارد پرونده ی قاچاق دخترا بشیم و اونو به ساموئل پندلتون ربط بدیم دیگه این پرونده رو بردیم.... باورم نمیشه که بتونم به این سادگی بزرگترین باند مافیای لندن رو شکست بدم. "

النا پاول رو به سمت خودش چرخوند دستشو روی سینه ی مرد گذاشت و اروم گفت " تو خیلی کارا از دستت برمیاد پاول وسلی... فراموش نکن که علی رغم تمام تهدید ها و موانعی که داشتی تونستی این پرونده رو ۴ ماه باز نگه داری.... دیگه آخرشه دارلینگ"

پاول موهای بلوند دختر رو بهم ریخت و خندید
خم شد و لب هاشو نرم بوسید
" ناامیدت نمیکنم النا "

گف و در خارج شد....
النا از پشت سر صداش کرد " پاول... بهت افتخار میکنم "

پاول لحظه ای مکث کرد و بعد از در خارج شد....

ماشین سیاه رنگی منتظر پاول بود...
پاول در عقب رو باز کرد و نشست
نیتن از آینه نگاه کرد " روز به خیر اقای وسلی.... افسر مورگان منتظرتون هستن "

و به راه افتادند....

*******************************************

دستش به وضوح میلرزید اما به سمت عکس روی زمین دراز کرد و برداشت.
بلامی مردد کنار سارا نشست
" سارا "

سارا عکس شیلا رو نزدیک صورتش برد سعی کرد به خوبی نگاه کنه و به یاد بیاره...‌.
۱۲ سال گذشته بود....
اما اون هنوز عطر تندش رو به یاد داشت...
هنوز کریسمسی رو که شیلا بی مقدمه جلوی در گفت " من دوستت دارم و ممکنه باورش نکنی " رو به یاد داشت...
سارا خیلی چیزهارو به یاد داشت که میخواست فراموش کنه....
مدتی بود که با خودش عهد بسته بود تمام خاطراتش رو فراموش کنه چون دیگه ازدواج کرده بود و فکر کردن به عشق سابق صحیح نبود....
عشق سابق؟
نه... بلامی عشق جدید نبود....
درواقع شیلا تنها عشقش بود و بلامی تنها راه نجاتش...

بلامی دوباره تکرار کرد " سارا... من برات توضیح میدم "

سارا چشم از عکس گرفت و به مرد نگران نگاه کرد " زنده س؟"

بلامی مکث کرد " نم.. نمیدونم "

سارا با حرص از جا بلند شد " تمومش کن... عکس یه مرده چرا باید توی پرونده ت باشه ؟"

بلامی راهی برای فرار نداشت...
سرش رو تکون داد واروم گفت " متاسفم "

سارا مصرانه از بین دندون های کلید شده س گفت " زنده س؟"

sour apple [Z.M]Where stories live. Discover now