هری با دیدن لویی که هنوز خوابه بیدار شد. گونه اش رو به آرومی بوسید و دستاشو از دور پسر کوچیکتر باز کرد. از تخت بلند شد و به حموم رفت.
امروز یک مصاحبه داشت و یه فتوشات خیلی مهم که نمیتونست از دست بده و قول داده بود با یه یوتیوبر دیگه ای هم ویدیو ریکورد کنه.
آهی از پرکار بودن روزش کشید و از حموم خارج شد، حوله ای دور کمرش پیچید و دندون هاش رو مسواک زد. بعد از اینکه لباس پوشید ، برای خودش و لویی صبحونه درست کرد چون میدونست لویی شیفت صبح داره."صبح بخیر ."
صدای آرومی شنید ، سرش رو برگردوند و لویی رو دید که به سمتش میومد.
لبخندی زد "صبح بخیر. " و لویی رو تو بغلش گرفت.
"خوب خوابیدی؟"
"اوهوم." لویی سری تکون داد و دوباره سرش رو روی سینه هری گذاشت
"ولی هنوز خسته ام."
"شیفت صبح داری." گفت و لویی رو برای صبحانه به سمت میز برد
"میرسونمت فروشگاه ، ولی نمیتونم به خونه برگردونمت ، کار دارم."
لویی سرش رو تکون داد و پشت میز نشست "باشه. برای امروز برنامه دیگه ای هم داری ؟"
"آره، امشب با تایلر ویدیو ریکورد میکنم "
هری لقمه ای از غذاش برداشت . لویی تقریباً از خوردن غذا خفه شد.
"تی..تایلر اوکلی؟"
هری با لبخند سری تکون داد"آره. دوستش داری؟"
لویی بی صدا سرش رو تکون داد ، همچنان سعی میکرد بفهمه که تایلر قراره بیاد اونجا یا هری قراره بره پیشش.
"اون دوست داشتنیه، مطمئنا اون هم از تو خوشش میاد."
هری دستش رو توی دست بزرگش گرفت و پشت دستش رو با شستش نوازش کرد.
"چه ویدیویی میخواین بگیری؟"
لویی در حالی که دستش تو دست هری بود پرسید.
"برای چنل من ، Tasting Foreign Candy، و برای چنل اون Ask Tylrry، که ... قراره اسم شیپ ما باشه که اون ساخته."
"من میتونم موقع ریکورد اونجا باشم؟ یا باید جایی برای خودم پیدا کنم -"
"البته که میتونی باشی لو! این چه سوالیه؟!"
لویی سرش رو تکون داد در حالی که سرخی گونههاش رو پوشونده بود، هری لبخندی زد و گونهاش رو بوسید.
"برو آماده شو، میرسونمت."
~~~
"رسیدیم."
هری نزدیک فروشگاه ضبط ایستاد ، لویی رو بهش کرد.
" تو مصاحبه و عکسبرداری خوشبگذرون"
YOU ARE READING
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]
Fanfictionلویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته...