³⁷

184 44 5
                                    

"ممم، صبحه" هری پشت گردن لویی رو بوسید.

"بیا کل روز رو تو رختخواب بمونیم."

لویی آهی کشید و انگشتاش روی بازوهای هری که دورش حلقه شده بودن بالا و پایین می‌رفت

" میتونیم تا ظهر بخوابیم "

"ممم، این عالیه"

هری گردنش رو خم کرد تا گونه‌ی لویی رو ببوسه

"امروز می‌خوام ولاگ بگیرم، باشه؟"

هری عقب اومد و دوربینش رو از روی میز کناری گرفت و روشن کرد

"هی، همه، هری اینجاست. من واقعاً ایده ای برای ویدیوی این هفته نداشتم و برای هفته بعد قراره با تروی ویدیو بگیرم. پس امروز، من و لو قراره تنبلی کنیم و تمام روز رو تو رختخواب میمونیم"

لویی از کنارش خندید. هری لبخند زد و خم شد تا گونه اش رو ببوسه.

"میدونی، من یه ایده دارم. میتونه ویدیومون مثل کاپل هایی که از کل روزشون ولاگ میگیرن و آپلود میکنن ، باشه"

هری پایه دوربین رو گرفت و اون رو طوری قرار داد که تخت دیده بشه. دوباره روی تخت پرید و لویی رو به سمت خودش برگردوند و لباشون رو روی هم فشار داد.

"موافقی؟" آروم پرسید، لویی با خجالت سری تکون داد و چندتا فر رو پشت گوش هری جمع کرد. هری لبخند زد و بغلش کرد

"مم، دمت گرم."

"خیلی لوسی"

لویی قهقهه ای زد، هری نیشخندی زد و دستش رو زیر پیراهنش برد

"تو دوست داری وقتی من لوست میکنم، اعتراف کن."

لویی نیشخندی زد و سرش رو تکون داد و صورتش رو تو گردن هری پنهان کرد.

"تو حتی از بچه گربه هم دوست داشتنی تری"

لویی عمیق تر سرخ شد ولی لبخند از لباش پاک نشد. سرش رو از گردن هری بیرون آورد

"توهم شبیه قورباغه هایی."

لویی گفت و خندید. هری گونه‌اش رو کشید و انگشت شستش رو روی استخوان گونه‌اش مالید و به پایین خم شد تا لب‌هاشو ببوسه

"خیلی کیوتی."

"تو کیوت تری."

"تو عالی هستی."

"تو هم هستی "

"تو این مورد با من دعوا نکن."

هری با انگشت به سمتش اشاره کرد، لویی انگشتاشو تو دست خودش گرفت و با لبخندی شیرین بهم گره زد.

"اما تو هستی."

هری جدی شد"دعوا رو شروع نکن"

"من میتونم روزها بگم، بهت بگم چقدر عالی هستی، بهت بگم که چقدر عاشق تک تک چیزای تو ام."

• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora