⁵⁵

196 44 5
                                    

"سوپرایزت کجاست؟"

در حالی که هری کنارش روی کاناپه با لبخند نشست، پرسید

"اینجا صبر کن، الان نشونت میدم"

بیر روی کاناپه کنار لویی پرید و سرش رو روی کاناپه گذاشت. لویی لبخندی زد و پشت گوشش خاروند.

هری به زودی با لپ تاپش برگشت و کنار لویی نشست و روی‌ پاهاش گذاشت. لپ تاپ رو باز کرد و وارد ایمیل شد.

لویی یک بار دیگه پرسید "سوپرایزت چیه؟"

هری چند بار روی لپ تاپ کلیک کرد و به سمت لویی چرخوند

"عکسبرداری که چند وقت پیش انجام دادیم، یادته؟"

ابروهای لویی بالا رفت و لخندی روی لب هاش پخش شد.

" من هنوز عکسارو ندیدم بیا باهم ببینیم "

به لویی نزدیک تر شد و تمام عکس هایی که عکاس فرستاده بود رو نشون داد.
روی عکس اول کلیک کرد، لبخند خودش و لویی بزرگتر شد.

"من این عکس رو دوست دارم."

هری سرشو تکون داد"آره، منم. ببین چقدر ناز شدی."

لویی سرخ شد و سرش رو به شونه هری تکیه داد"تو این عکس عالی به نظر میرسی."

تمام عکس هارو دیدن. لویی نمیتونست جلوی لبخندش رو بگیره

" ما خیلی بهم میایم "

"خیلی"

هری سرش رو به سمتش چرخوند و بوسه ای روی گونه اش فشار داد .

"حواست هست فردا تولد کارا عه؟"

لویی سرشو تکون داد "آره."

"خب، امروز میخوام برم بیرون تا براش کادو بخرم، میخوای بهم کمک کنی؟"

هری در حالی که دستش رو دور کمر لویی حلقه کرد، پرسید.

لویی با لبخند سری تکون داد " آره، عالی میشه ."

فردای اون روز تولد کارا.

هری ماشین رو بیرون از خونه کارا پارک کرد و به سختی جای پارک خوبی پیدا کرد

"بیا، ماشین نایل و تایلر هم هست"

هری از ماشین پیاده شد، لویی هم دنبالش پیاده شد

"ه-هری؟"

لویی دستشو دراز کرد تا بازوی هری رو بین دستاش بگیره.

هری رو به سمتش چرخید "چیشده ؟"

"بهم قول بده که منو با کسایی که نمیشناسم تنها نمیذاری."

هری سریع سرش رو تکون داد و لویی رو تو بغلش کشید " قول میدم بیبی . نمیذارم کنار کسی باشی که نمیشناسی یا باهاش راحت نیستی . "

" ممنون "

" از من تشکر نکن عزیزم " بالای سرش رو بوسید

" حالا بیا بریم داخل . "

• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]Where stories live. Discover now