¹⁷

257 50 8
                                    

"صبر کن، بپرسم."

هری گوشیش رو پایین اورد و به لویی نگاه کرد.

"لاو، نایل می پرسه که میاین با اون و چندتا از بچه ها برای پاتیناژ و شام بریم بیرون؟"

*پاتیناژ همون اسکیت روی یخ*

"آره، خوب به نظر میرسه"

لویی در حالی که تمیز کردن میز جلو در فروشگاه رو تموم میکرد گفت. دیگه آخرای شیفت صبحش بود و برای همین هری اومده بود دنبالش.

"اوکی میبینمت ، خداحافظ."

هری تلفن رو قطع کرد و متوجه مردی شد که تازه داخل فروشگاه اومد.
مرد به میز نزدیک شد و لبخندی به لویی زد

"سلام."

"سلام، کمکی میتونم بهتون بکنم؟"

مرد نگاهی از بالا به پایین لویی کرد."آره، ممکنه در مورد چند چیز به کمکت نیاز داشته باشم."

"ب-باشه."

لویی کمی عصبی شد، لحنش رو دوست نداشت. هری چهره ای جدی به خودش گرفته بود و تمام حرکات مرد رو زیر نظر داشت.

"من دنبال آخرین آلبوم Blink 182 ام، داریدش؟"

لویی سری رو تکون داد و از پشت میز بیرون اومد.

"آره، دنبالم بیا."

به قسمتی رسیدن که آلبوم بود.

"اینجا رو بگرد با -"

حرفش با حرکت دستای مرد روی باسنش قطع شد. پرید و دستش رو کنار زد

"وات د.."

هری جلوی لویی اومد و مشت محکمی به صورت مرد زد که باعث شد سرش به عقب برگرده.

"اوه، عیسی مسیح، این برای چی بود؟!"

"برای دست درازی به دوست پسرم!"

هری داد زد، قدمی به طرف مرد برداشت اما لویی عقب کشیدتش.

"اون مال منه، فقط یک بار دیگه لمسش کن تا دیگه بهت این لطفم نکنم که دستاتو‌ برای خودت داشته باشی"

مرد پوزخندی زد و چند قطره خون رو از روی بینی اش پاک کرد .

"خب، من هنوز آلبوم رو میخوام." لویی برگشت تا آلبوم رو پیدا کنه، هری بینشون ایستاد و به مردی که مدام پوزخند میزد نگاه می کرد.

لویی آلبوم رو پیدا کرد و به سمت میز رفت، داخل یک نایلون گذاشت و هزینه رو به مرد گفت. مرد پول رو به لویی داد، لویی پول خرد و نایلون آلبوم رو بهش داد.

"به زودی میبینمت عزیزم"

مرد چشمکی زد، هری پسر رو‌ از پشت گردنش گرفت و از فروشگاه بیرون انداخت .

"بهتره این دور ورا نبینمت، کونی"

لویی با چشمای گشاد شده به هری نگاه کرد . مرد رفت و هری به سمت لویی برگشت .

• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]Where stories live. Discover now