"یک روز تنبل عالیه."
هری صورتش تو گردن لویی فرو کرد و بوسه ای گذاشت. لویی لبخندی زد و ملافه رو تا زیر گلوش بالا آورد "آره، واقعا همینطوره."
در حالی که بیرون برف شدیدی میبارید، هری لویی رو محکم تو بغلش گرفته و ازش میخواست که برای همیشه تو رختخواب بمونن.
"هز، نیاز به دستشویی دارم."
لویی دستی به بازو های هری زد تا کنارشون بزنه. هری ناله کرد و سرش بیشتر تو گردن لویی فرو برد "نه..."
"هزا، فقط برای یه دقیقه. قول میدم وقتی کارم تموم شد برمیگردم."
هری غرغر کرد و لویی رها کرد، لویی از تخت بلند شد و وارد حموم شد.
وقتی بیرون اومد هری همچنان دراز کشیده بود، لویی به سمت تخت رفت و کنارش نشست و انگشتاشو بین موهای دوست پسر خوابالوش برد "هز؟"
"هوم؟"
"دوباره نخواب، حوصله ام سر رفت."
"اگه با موهام بازی کنی حوصله ات سر نمیره."
لویی به کارش ادامه داد و منتظر موند تا هری بلند بشه.
"هزااا بلند شو یکاری کنیم."
"بیا بغلم کن."
" یک ساعت توی تخت بغلم کرده بودی بسه!"
"هنوز کافی نیست."
لویی دستشو روی شونه اش گذاشت و کمی هری تکون داد "اگه قول بدی بلند بشی بغلت میکنم."
"خودم برمیگردونمت."
"بهت اجازه نمیدم."
"میبینیم."
لویی شروع به کتک زدن هری به همه جای بدنش کرد و صبرش رو امتحان کرد. وقتی هری تکونی نخورد، ناله ای سر داد و دستاشو روی سینهاش جمع کرد و گفت: "هز، زود باش!"
"بغلم کن. بهت نیاز دارم."
هری روی بالش زمزمه کرد. لویی دستش روی شونه اش گذاشت و دوباره تکونش داد"بیخیال! من گشنمه و حوصله آتیش زدن آشپزخونه رو ندارم، بیا برام صبحونه درست کن."
"اگه به اندازه چندسال اینده بغلم کنی اینکارو میکنم."
"هزا اینقدر بدجنس نباش!"
"این حرف رو کیتن کوچولویی میگه که بهم بغل نمیده و اذیتم میکنه"
"خب پس حداقل بیا بریم تو اتاق نشیمن بغلت کنم؟"
"اما من اینجا راحتم."
"منم گشنمههه!"
"صدات شبیه نایل شد"
"پس نایل رو بیار تا بغلت کنه."
"اون چوب خشک منو بغل نمی کنه، فقط تو رو دوست داره."

YOU ARE READING
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]
Fanfictionلویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته...