⁵⁹

157 42 17
                                    

" میام دنبالت و باهم میریم، باشه؟" هری گفت و همراه لویی به داخل فروشگاه رفت

"قراره من و لیام، زین، نایل جایی رو که لیام برای جشن تولدش اجاره کرده بریم ببینیم."

لویی سرشو تکون داد و روی نوک انگشتاش ایستاد تا لب های هری رو ببوسه "باشه. بعداً میبینمت."

~

کنار ماشین زین و لیام پارک کرد و پیاده شد و به داخل رفت.

"هی بچه ها."

لبخندی زد و به همه دست داد

"چیکار باید کنیم؟"

"راستش کار زیادی برای انجام دادن نداریم، باید شروع کنیم تا ببینیم به تزئینات و چیزهای بیشتری نیاز داریم یا نه" زین گفت

هری سرشو تکون داد. "باشه بیاین شروع کنیم. نایل کجاست؟ "

"کینگ اینجاست."

نایل جلو اومد و مثل یه پادشاه دست تکون داد، هری نیشخندی زد و به پس سرش کوبید

"بیا شروع کنیم."

  ~~

"هی لاو."

هری اخرای شیفت لویی وارد فروشگاه شد و لویی با دیدنش لبخندی زد

"هی، تمیز کردن زمین تموم کنم، میتونیم بریم."

" عجله نکن "

هری گونه اش رو بوسید و سمت میز رفت و بهش تکیه داد .

چند دقیقه بعد در مغازه باز شد، هر دو پسر سرشون رو چرخوندن و لوتی و فلیسیتی رو دیدن.

لویی لبخند زد "هی اینجا چیکار میکنین؟"

دستاشو باز کرد که دوتا دختر دویدن سمتش و بغلش کردن. 

لوتی گفت" یک خرید کوچیک داشتیم، تولد دوستمون فرداعه و دنبال لباس میگردیم." 

"پارتی؟ مشروب و سیگار نداریم، تنها هم جایی نری -"

حرف های لویی با خنده فلیسیتی قطع شد

"بیخیال لو، شونزده سالشه، و این پارتی بزرگی نیست، فقط دوستا پیش همن. هیچ چیز دیگه ای نیست."

"هنوز باید مواظب باشی، باشه؟"

هر دو آهی کشیدن و سرشون رو تکون دادن

"قول بدین به پسرم."

دخترا از حرف هری خندیدن و هری هم بغل کردن

هری لبخند زد "حالتون چطوره؟"

" خوبیم."

فلیسیتی بهش نگاه کرد "موهات بلندتر شده"

"آره، برنامه ای برای کوتاه کردنش دار - "

" جرات نداری "

لویی حرفش قطع کرد " اگه موهاتو کوتاه کنی با چسب به سرت میچسبونم"

• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]Where stories live. Discover now