• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]

⁶⁸

هری در حالی که کفش هاشو میپوشید رو به لویی کرد "من و لیام داریم میریم باشگاه"

"پس به همین خاطره زین اصرار داشت که امروز بیاد اینجا."

لویی از روی کاناپه خندید و باعث خنده هری شد.

هری از روی صندلی میز ناهار خوری بلند شد و به سمت لویی رفت تا ببوستش"من شامو از بیرون میخرم فقط وقتی انتخاب کردین بهم پیام بده."

"باشه، خوشبگذره."

هری لبخند زد و یک بار دیگه بوسه کوتاهی به لب های لویی زد و از اونجایی که بیر کنار لویی دراز کشیده بود خم شد تا سر بیر رو ببوسه.

همون موقع که زین میخواست در بزنه هری در رو باز کرد. زین با هری خداحافظی کرد و وارد خونه شد و با دیدن لویی لبخند زد "هی لو."

"سلام زی، بیا پیش من بشین."

لویی کمی کنار رفت و روی کاناپه زد، میلو به سمت زین دوید و برای جلب توجه دور پاش میچرخید.

زین بلندش کرد و بردتش رو کاناپه کنار لویی نشست .

لویی به زین که بی سرو صدا کنارش نشسته بود و چیزی نمیگفت نگاهی کرد و ابروهاشو با بازیگوشی بالا انداخت

"میخواستی بیای اینجا تا موقعی که لیام باشگاهه کنار هم بشینیم؟"

زین با خنده نگاهش کرد "نه میخواستم ببینمت چند روزی میشه."

"خب این روزا چیکار میکردی؟"

~ ~ ~

لیام همینطوری که اب میخورد به هری که روی هالتر وزنه میزد نگاه کرد

"بچه ها این همون یوتیوبر کونیه نیست؟"

یکی از کنار هری گفت و خندید که هری توجهی نکرد و به کارش ادامه داد، وقتی ستش رو تموم کرد از جاش بلند شد و رو به پسر کرد

"میتونم کمکت کنم؟"

"خودتو بکش." مرد تفی به صورتش انداخت. " تو مایه ی ننگی یه ولخرجی- "

" ممنون از حرفای محبت آمیزت، حالا میتونی بری "

هری با خونسردی گفت و دراز کشید تا یه سری حرکات دیگه انجام بده . با این حال مرد ترکش نکرد و به پهلوی هری لگد زد. هری قبل از اینکه روی پاهاش بلند بشه چند ثانیه از درد مچاله شد ولی بلند شد و مشتشو تو صورتش تاب داد.

مرد دادی از درد کشید و با عصبانیت به سمت هری برگشت و هر دو با هم درگیر شدن. لیام با دیدن وضعیتی که پیش اومده بود همراه دو نفر دیگه سعی کردند اونها رو از هم جدا کنن

"دوست پسر زشتت هنوز زندست؟ اون موجود هم باید بمیره." پسر به شدت بازوهاشو از چنگ دو نفری که جلوشو گرفته بودن بیرون کشید"یادم میاد چند وقت پیش منو دوستام اینقدر کتکش زدیم - "