²²

242 44 9
                                    

"لو، بیدار شو."

هری به آرومی لویی رو تکون داد، لویی ناله کرد و ازش دور شد.

هری نیشخندی زد "عزیزم، فقط باید یه چیزی بگم بعد میتونی دوباره بخوابی."

لویی سرش رو به سمت هری چرخوند و به زور چشماشو باز کرد

"چیه؟"

هری فقط بهش خیره شد و حالت خواب آلود زیباش رو تحسین کرد.

"هز؟"

لویی ابروهاش رو توهم کشید، هری از حالت خلسه بیرون اومد و لبخند زد .

"اوه، متاسفم. محو خوشگلیت شدم "

لویی لبخندی خجالتی زد و صورتش رو تو بالش فرو برد، هری نیشخندی زد و موهاش رو کمی تکون داد

"فقط می خواست بگم من دارم میرم بیرون، دو تا مصاحبه دارم. تا ناهار برمیگردم، میتونی با لیام و نایل بیرون بری، اونها بیکارن. بعد ناهار هم یه ویدیو هست که می‌خوام ریکورد بگیریم، خوب؟"

"مم، باشه"

لویی صورتش رو به سمت هری برگردوند "وقتی داری برمی‌گردی بهم پیام بده؟"

هری سری تکون داد "حتما."

بوسه ای روی گونه اش زد "من میرم، خوشبگذره"

"به تو هم همینطور ."

لویی خمیازه ای کشید و ملافه ها رو بالا کشید، هری قبل از بلند شدن و ترک کردن اتاق، یه بوسه دیگه روی گونه اش کاشت. لویی چشماش رو بست و سعی کرد دوباره بخوابه، ده ثانیه بعد بدنی روش پرید

"بلند شو بلند شو!"

لویی ناله کرد و سرش رو چرخوند تا نایل رو ببینه

"نایل، من میخوام بخوابم."

و صورتش رو برگردوند، اما نایل بازوش رو کشید

"نه بیا! بیا یه کاری بکنیم، لیام هم بیدار شده و بیا یه کاری انجام بدیم! خب واقعا نمیتونیم هتل رو ترک کنیم، بیرون هوا سرده و برف میاد."

"پنج دقیقه دیگه." گفت و چشماش رو بست

~~~

"من تو توییتر پرسیدم که ما سه نفر باید چیکار کنیم، و فن ها پیشنهاد کردن ویدیو بگیریم. کی میخواد شرکت کنه؟"

لیام در حالی که گوشی اش تو دستاش بود پرسید. هر سه تاشون تو اتاق زین و لیام بودن و روی تخت دراز کشیده بودن.

"اوه! من می خوام!" نایل بلند شد و روی تخت پرید.

"باشه، باشه فقط بشین."

لیام بازوش رو کشید تا دوباره روی تخت بشینه و رو به لویی کرد

"لویی توهم میای؟"

"فک نکنم، می‌دونی واقعاً راحت نیستم"

"اوه، خب باشه...فقط کمکمون کن."

• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]Where stories live. Discover now