• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]

⁸²

لویی با سردی بدنش از خواب بیدار شد و هری کنارش پیدا نکرد. ناله ای کرد و قبل از بلند شدن از رختخواب سرش چرخوند تا هری پیدا کنه اما مثل اینکه توی اتاق خواب نبود.

بعد از مسواک زدن به سمت اتاق نشیمن رفت و دوست پسرش دید که مشغول صحبت با گوشیه.

"آره باشه، متوجه شدم. البته باشه ممنون خداحافظ."

هری گوشی قطع کرد و به یه کیتن خواب آلود نگاه کرد

"صبح بخیر."

"صبح بخیر"

لویی کنارش نشست و خمیازه کشید و سرشو به شونه هری تکیه داد

" با کی حرف میزدی؟"

"نیازه قبل اینکه حرفمو گوش بدی اینقدر خواب آلود نباشی."

لویی تعجب کرد و ناخودآگاه ابروهاش توهم رفت" چیز بدیه؟"

"نه نه، دقیقا برعکس. به یوتیوب زنگ زدم. یادته در مورد شغل جدید برات صحبت کردیم و گفتم میتونی باهم توی کانال یوتیوب من ویدیو بزاریم؟"

لویی بدون اینکه چیزی بگه، سر تکون داد.

"خب، من زنگ زدم که میتونی تو کانال من ویدیو بزاری بهم گفتن که اگه میخوایم با هم ویدیو بسازیم، بهتره به جای استفاده از کانال من، یک کانال جدید برای هر دومون باز کنیم، که بنظر من هیچ مشکلی نداره. اینطوری درآمدت هم بیشتره. قبل از اینکه کانال رو بزنن فقط باید چندتا کاغذ بازی انجام بدن."

"پس حل شد؟ الان منم یوتیوبرم؟"

هری با لبخندی که گونه هاش کش میومدن، آره ای گفت

"خیلی ممنون!"

لویی با هیجان تقریبا خودش رو تو بغل مرد جلوش پرت کرد و دست هاشو دور گردنش حلقه شدن. هری خندید بدون مکث لویی بغل کرد و به خودش فشارش داد

"خواهش میکنم عزیزم."

هری گفت و بوسه ای روی موهای لویی زد

"جدی میگم کلی کلی مرسی."

لویی لبخندی زد و سرشو به سر هری تکیه داد و تو دوسانتی صورتش حرف میزد" از موقعی که دیدمت کلی اتفاقات خوب برای من اتفاق میوفته. تو زندگی من عوض کردی"

هری کمی سرش جلو رفت و لب هاش روی لب های درشت پسر کوچیکتر نشست. بعد از گذاشتن بوسه کوچیکی عقب کشید و نگاهش به چشمای اقیانوسی لویی داد "لازم نیست از من تشکر کنی. من این کارو انجام میدم چون از لوس کردنت و دیدن لبخندت موقعی که خوشحالی لذت می‌برم."

لویی که سعی میکرد جلوی بروز احساساتش بگیره لبخند زد "داره گریه ام میگیره."

هری خندید و محکمتر لویی توی بغلش گرفت "گریه نکن عشق من."

لویی بیشتر توی بغل هری فرو رفت و سرش روی شونه های هری فرود اومد و آروم زمزمه کرد "ممنونم بخاطر همه چی"