• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]

⁵⁶

لویی صبح تو یه تخت خالی از خواب بیدار شد و بیر و میلو روی تخت پریدن و بغلش کردن. لبخندی زد و به سمت میلو که درست کنار بازوش بود، نگاه کرد. بیر از جاش بلند شد و زیر بازوی لویی خزید که باعث شد لویی از خستگی بلند بلند بخنده.
در ورودی باز شد و لویی سرش رو به سمت ورودی اتاق خواب برد.
صدای قدم هایی که به اتاق خواب نزدیک میشد رو شنید. بیر به صورت محافظتی بالای بدن لویی خم شد و از توی گلوش خرخر میکرد. لویی آماده بود از رختخواب بپره اما بعد اینکه هری از در داخل اومد، بیر با صدای بلند براش پارس کرد.

هری کمی به عقب پرید و خندید " تو بهترین سگ نگهبان هستی بیری "

نزدیکتر رفت و پشت گوش هاش رو خاروند و سرش رو بوسید . 

" تو ما رو ترسوندی "

لویی آهی کشید و غلتید تا به پشت دراز بکشه، هری بیر و میلو رو از تخت هل داد و کنار لویی دراز کشید

"متاسفم بابتش" پیشونی اش رو بوسید. 

"کی بیدار شدی؟"

"چند دقیقه پیش. ساعت چنده؟" 

هری گوشیش رو چک کرد" نزدیک به ده"

"کجا بودی؟"

"فروشگاه، رفتم مواد غذایی و چندتا چیز خریدم برای ویدیو جدید"

هری دستش رو دور شونه لویی حلقه کرد.

"میخوای توی ویدیو جدیدم باشی؟ اگه با بوسیدنم جلوی دوربین اذیت میشی نمی‌خواد "

"نه نه، تقریباً مطمئنم که باهاش مشکلی ندارم. فقط تازه بیدار شدم."

آهی کشید و نشست، اما هری به عقب کشیدتش"نه، کمی بیشتر اینجا بمون. بغلتو میخوام"

اویی در حالی که با انگشتش روی سینه هری می‌کشید، بغلش کرد. 

هری، لویی رو به بدنش نزدیکتر کرد و پیشونی اش رو بوسید. 

"کارا زنگ زد تا حالت رو بپرسه من بهش گفتم حالت خوبه و اون پرسید که باهاش ​​و دیلن شام بریم بیرون بهش گفتم میریم، مشکلی نداری؟ 

"اوه، در واقع نمیتونم. من یک شیفت عصر دارم و ساعت 9 تموم میکنم. "

لویی لبش رو گاز گرفت "ببخشید." 

"بهشون میگم بیان خونمون و پیتزا سفارش میدیم. باشه؟ "

" باشه." 

لویی سرشو تکون داد "میرم آماده بشم . "

از بغل هری بیرون اومد و به سمت حموم رفت و دندون هاش رو مسواک زد و صورتش رو شست. داخل کمد رفت و به لباس هاش نگاه کرد و به دنبال چیزی خوب برای پوشیدن میگشت. 
به سمت آشپزخونه رفت که هری یه لیوان چایی و یه کلوچه بهش داد . 
لویی تشکر کرد و در حالی که هری داشت دوربین رو جلوی کاناپه نصب میکرد نگاهش کرد. شروع به ضبط کرد و رو به لویی کرد