[19]

306 115 101
                                    

رفتار عجیب و صد البته کیوت اون روز فلیکس برای چانگبین خیلی عجیب بود. جوری که روی صندلی همیشگیش جلوی پیشخوان نشسته بود و مدام به در ورودی نگاه میکرد، سر آخر طاقت چانگبین رو طاق آورد و ازش پرسید.

- یه نفر میاد؟

فلیکس با شنیدن گرامر تا حدودی نادرست چانگبین، به سمتش برگشت و گفت

- بـ..باید بگی، کـ..کسی قراره بیاد؟

چانگبین با فهمیدن گرامر درست، سرش رو تکون داد و دوباره سوالش رو تکرار کرد

- کسی قراره بیاد؟

لبخند فلیکس بزرگ تر شد و ردیف دندون‌های سفید مراورید گونش رو نشون چانگبینی داد که از خنده‌ی اون، خودش هم لبخند زد.

- اوهوم... یـ..یه دوست جـ..جدید. اونم کـ..کره‌ایه!

چانگبین با شنیدن ملیت اون فرد غریبه‌ای که فلیکس ازش حرف میزد، متعجب نگاهش کرد و پرسید

- جدا؟
- اوهوم... ا‌..اون خیلی خـ..خوشگله! خیلی خـ..خیلی زیاد!
- اسمش؟
- هیونجین هستم

با شنیدن صدای پسرونه‌ای از پشت سر فلیکس، سر هردو نفر به سمتش برگشت و چانگبین‌هم حتی مسخ زیبایی پسر شد.

خب زیبایی صورت هیونجین غیر قابل باور بود! همه‌ی اجزای صورتش جوری کنار هم مچ شده بودن و ازش یه پرتره‌ی الهی ساخته بودن که هیچکس نمیتونست بیخیال نگاه کردن بهش بشه؛ مگه کسی که یه نفر دیگه رو توی قلبش دوست داشت و حتی با دیدن هیونجین‌هم، پیش خودش گفت "فلیکس کیوت تر و زیبا تره"... و اون نفر چانگبین بود!

هیونجین کنار فلیکس نشست و دستی به پشتش کشید‌. فلیکس با ذوق، کمی توی جاش جا به جا شد و گفت

- خـ..خب تو که خود..دتو معرفی کردی! اینم د..دوست کره‌ای مـ..منه. اسمش چانگبینه!
- خوشبختم چانگبین شی

به کره‌ای گفت و چانگبین با شنیدن زبون مادریش از یه نفر دیگه، حس خیلی خوبی بهش دست داد. دلش برای یه هم صحبت کره‌ای زبان تنگ شده بود.

- منم همین طور. فکر کردم کره‌ای بلد نباشی
- بلدم... من حدود چهار ساله از کره اومدم بیرون
- هی مـ..من نمیفهمم چـ..چی میگین! این نـ..نامردیه!!

سر هردو نفر به سمت فلیکسی که این حرف رو با حرص شوخی مانندی گفت بود، چرخید و لبخند زدن.

- داشت میگفت فکر نمیکرده کره‌ای حرف بزنم.

هیونجین گفت و فلیکس سر تکون داد.
فلیکس درحالی که همچنان با ذوق به هردو نفر نگاه میکرد و لبخند از لبش کنار نمیرفت، به هیونجین گفت اگه دوست داره سفارش نوشیدنی ای به چانگبین بده و کلی از کار بلد بودن مرد براش تعریف کرد.

هیونجین هم تکیلای سبکی سفارش داد و وقتی چانگبین رفت تا براش آماده کنه، رو به فلیکس گفت

𝐕𝐞𝐬𝐩𝐞𝐫Where stories live. Discover now