[75]

239 81 52
                                    

آهنگ این پارت "Snowman" از "Sia"

[25 دسامبر 1920]

با خوشحالی، از پستچی تشکر کرد و نامه‌ها رو ازش گرفت. اون‌ها رو روی میز توی خونه گذاشت و نفس عمیقی کشید. بوی خوش مرغ کبابی و سس محشرش توی خونه پیچیده بود و فلیکس همچنان توی حمام بسر میبرد.

- فلیکس... کارت تموم نشد؟ نامه‌ها رو گرفتم

و پسر فریاد زد:

- میام!

چانگبین چوب دارچین رو توی قابلمه‌ای که حاوی شراب سرخ داغ بود انداخت. کمی گل پیچک برداشت و به محتویات اضافه کرد. برش‌های پرتقال داخل شراب حالا به خوبی رنگ سرخ به خودشون گرفته بودن و در همین حین، فلیکس، حوله پیچ از حمام بیرون اومد و به سمت صندوقچه‌ی لباس‌ها رفت. چند لباس رو با وسواس انتخاب کرد و به اتاق رفت.

در همین فرصت، چانگبین هم لباس‌های جدیدش رو پوشید که شامل پیرهن چهارخونه‌ی توسی مشکی، یه کروات مشکی، جلیقه‌ی توسی تیره و شلواری همرنگ جلیقه میشد. توی آینه یقه‌ش رو مرتب میکرد که چشمش به فلیکسی خورد که داشت از اتاق بیرون میومد.

پیرهنی کرمی به تن داشت که بخاطر کمر باریکش و داشتن بندهایی که توی پشتِ لباس سفت بسته شده بودن، به خوبی توی تنش نشسته بود و باریکی کمرش رو نشون میداد. شلواری قهوه‌ای و راسته، به همراه گردنبندی که چانگبین براش هدیه خریده بود. حالا هردو نفر آماده بودن تا سال نو رو در کنار هم جشن بگیرن!

- خیلی زیبا شدی

چانگبین گفت و به سمت پسر حرکت کرد. کمر باریکش رو با هر دو دستش گرفت و خم شد. بوسه‌ای روی گردنش کاشت و بعد، همون بوسه رو روی لب‌هاش نشوند.

- مـ..ممنونم. توهم... جذاب شدی
- پس این یه موفقیته
- نـ..نامه‌ها از طرف خانواده‌تن؟

چانگبین این بار به سمت نامه ها رفت و برشون داشت. روی صندلی پشت میز نشست و پسر هم روی صندلی کنارش. مرد سری تکون داد و گفت:

- آره. یکی از طرف مادرم برای من. یکی... بازم از طرف مادرم برای تو

فلیکس متعجب از چیزی که شنیده، دستش رو دراز کرد و پاکتی که مال خودش بود رو گرفت. به کاغذ کرم رنگش نگاه کرد و دو تمبر روش رو از نظر گذروند. اون رو به سینه‌ش چسبوند و با ذوق گفت:

- ا..این اولین باره که سال نو نـ..نامه میگیرم. خیلی خوشحالم!

مرد لبخندی زد و نامه‌ی خودش رو باز کرد. فلیکس هم کنارش قرار گرفت و نگاهی به نامه کرد و با دیدن نوشته‌های کره‌ای، آهی نا امید کشید.

- شـ..شاید مال منم کره‌ای باشه
- بازش کن

فلیکس هم نامه‌ش رو باز کرد و با دیدن دستخط خوش و خوانای انگلیسی، با ذوق کاغذ رو بالا گرفت و باصدای بلندی داد زد:

𝐕𝐞𝐬𝐩𝐞𝐫Where stories live. Discover now