[34]

293 119 92
                                    

آهنگ این پارت "apocalypse" از "cigarettes after sex"

چان هنوز از تصمیمی که گرفته بود مطمئن نبود و راجع بهش تردید داشت. این پولی که قرار بود برای اجاره کردن هیونجین بده، کل پس اندازش بود و حتی نمیدونست چی توی وجودش باعث میشه که بخواد همشو صرف کمک کردن به خلاصیِ اون پسر بکنه.

یجورایی تنها امیدش برای باقی روزای زندگیش و هزینه‌ش، پول اجرای دیشبشون بود که هنوز بین گروه تقسیم نکرده بودن و منتظر بودن پول اجراهای بعدی هم روشون بیاد. که البته چان میدونست اون روهم قراره صرف کمک به هیونجین کنه...

کمک؟

با قدم‌های سنگین و پر از تردید، وارد چادر روسپی‌ها شد و سمت زن جوانی که پشت میز نشسته بود و سیگار میکشید، رفت. کمی این پا و اون پا کرد و بعد، تصمیم گرفت حرفش رو بزنه.

با اینکه تجربه ای توی این زمینه نداشت و نمیدونست چطور باید یه روسپی رو رزرو کنه... سعی کرد خونسردیش رو حفظ کنه و مثل یه تازه کار احمق بنظر نیاد!

زن با دیدن چان دست از کشیدن سیگار برداشت و توی چشماش زل زد. از دیدن پسر جوون و کره‌ای مثل اون توی چادر، تعجب کرده بود چون کسایی که اونجا میومدن اصولا مردای سن بالا و پولدار بودن.

- بفرمایید جناب

سعی کرد لبخند بزنه و عشوه بیاد اما چان حواسش اصلا پی حرکات زن نبود. مغزش تماما با چیزهای دیگه‌ای پر شده بود که اگه هرکدوم از رشته‌های افکارش رو دنبال میکردی، در انتها به پسر مو بلندی میرسیدی که چهره‌ش میدرخشید اما غم خاصی توش وجود داشت...

- من.. من میخوام که.. آم..چیز...

هُل شده بود و نمی‌دونست چی بگه. هیچ ایده ای نداشت که چجوری روسپی ها رو اجاره میکنن و امیدوار بود خود زن منظورش رو بفهمه که البته بخاطر حرفه‌ای بودن زن توی کارش، خواسته‌ش خیلی زود براورده شد.

- برای رزرو اومدین؟
-بله..
- پسر یا دُ..
- پسر!

چان گفت و زن سری تکون داد.

- تایم اکثر پسرا پره اما یه چندتایی وقتشون خالیه، یه نگاهی به لیست بندازین

زن گفت و دفترش رو سمت چان چرخوند و چان به سرعت چشم‌هاش رو برای پیدا کردن اسم هیونجین، بالا و پایین کرد.

- دنبال فرد خاصی هستید؟ قبلا مشتری بودین؟

- نه نبودم اما... آره... دنبال فرد خاصی هستم..

- نکنه دنبال هیونجینی؟ همون پسر هم نژاد خودت!... تعجبی هم نداره.. همه‌ی این مردای هوسباز چشمشون دنبال اونه! خب... البته من منکر زیباییش نمیشم...

زن با پوزخند گفت و چان اخماش رو توی هم برد. اصلا شنیدن اون جمله براش جالب نبود و حتی دوست نداشت به اینکه مردای زیادی بخاطر زیبایی هیونجین دنبالشن، فکر کنه!

𝐕𝐞𝐬𝐩𝐞𝐫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora