[76]

245 82 53
                                    

آهنگ این پارت "24to25" از استری کیدز قشنگمونه:)

[25 دسامبر 1920]

از قصابی بیرون اومدن و چان، گوشت برهنه‌ی بوقلمون رو روی سینی کمی جا به جا کرد. از جریِ گوشت فروش خداحافظی کرد و به سمت خونه‌شون، همراه با هیونجینی که بخاطر بوی بد گوشت‌ها از قصابی، با فاصله‌ی زیادی ایستاده بود، حرکت کرد.

- هزینه‌ی یه بوقلمون کامل واقعا زیاد بود نباید میخریدیمش

هیونجین درحالی که سعی میکرد از بوقلمون برهنه‌ی روی سینیِ توی دست‌های چان دور بمونه، گفت و مرد جواب داد.

- عید همش یبار در ساله. بعدم امسال باید به ماری هم غذا بدیم نه؟ چند ماه دیگه وقت زایمانشه؟

- پنج ماه. مِی بدنیا میاد

- خب پس اونقدراهم نمونده. باید غذاهای خوب بخوره. اگه بخواد همش آشغال بخوره که بچه‌مون ممکنه بیماری داشته باشه

هیونجین با شنیدن کلمه‌ی "بچه‌مون"، لبخندی زد و به چان چسبید. شونه به شونه‌ی هم قدم برمیداشتن و به سمت خونه‌شون میرفتن. به محض رسیدن به خونه، چراغ‌ها رو روشن کردن و چان بوقلمون رو روی میز گذاشت. به سمت آشپزخونه رفت و چاقو به همراه سیخ کباب رو آورد و مشغول آماده سازی بوقلمون برای کباب کردنش شد.

- میخوای فقط کبابش کنی؟

هیونجین پرسید و چان به نشونه‌ی تایید، سری تکون داد.

- آره. شکم پر وقت گیره. هی هیونجین میشه لیمو رو بهم بدی؟

هیونجین لیموی ترش کوچیک رو از داخل ظرف برداشت و با چاقو نصف کرد. اون رو به دست چان داد و همزمان که مرد مشغول طعم دار کردن بوقلمون بود، پرسید:

- به فلیکس گفتم فردا بیان اینجا
- کار خوبی کردی
- حتما خیلی خوشحاله... احتمالا این اولین کریسمسیه که بعد مدت‌ها، با کسی جشن میگیرتش

چان چیزی نگفت و در سکوت مشغول کارش بود. هیونجین آهی کشید و سرش رو روی لبه‌ی صندلی گذاشت و اینکارش باعث شد موهای بلندش مثل آبشاری از کنار صندلی آویزون بشن و صحنه‌ی قشنگی بسازن.

- دلم از اون کت‌‌های بلند کرم رنگ فرانسوی میخواد. میدونی همونا که جدیدا مد شدن. ولی خیلی گرونن

- چرا زودتر نگفتی؟ برات میخریدم

- چان میدونم تو واقعا دست و دلبازی ولی باید بفکر پول جمع کردن باشیم. من خیلی چیزا دلم میخواد و حتما توهم همینطوری‌ای. ولی نمیشه که هرچی بخوایم بخریم

چان با ناراحتی، لیمو رو کناری گذاشت و با لب‌های جمع شده از ناراحتی جواب داد:

- من چه اهمیتی دارم! تو اون لباس رو میخواستی باید بهم میگفتی. پول جمع میشه. جفتمون داریم کار میکنیم. من دارم بخاطر تو و خوشحالیت کار میکنم و اگه قرار باشه تو چشمت رو هرچی که میخوای ببندی چون فکر میکنی من اذیت میشم باید بگم سخت در اشتباهی!

𝐕𝐞𝐬𝐩𝐞𝐫Where stories live. Discover now