"قسمت بیست و سوم بخش اِی "(۰۷:۲۰ - دو ساعت و چهل دقیقه تا دادگاه!)
درحالیکه حوله ی سفید رنگش را به دور کمر برهنه اش محکم میکرد، بی توجه به قطره های سرکش آبی که از روی موهایش بر سرشانه هایش میچکیدند، قدمهای کرخت شده اش را به سوی خروجی اتاق کشید.
همانطور که انتظارش را داشت، خانه هم در خواب فرو رفته بود و با گذشت بیش از یک ساعت از بازگشتش، هنوز هم هانایش بیدار نشده بود!
نه خبری از سوهیونگ بود و نه خبری از کیت، زنی که حکم مادربزرگی پیر شده در کنار هانایش را داشت!
در واقع اگر کیت نبود، هانا با نبودن های پدر و عمه اش به جنون میرسید...
YOU ARE READING
INRED | VKOOK
FanfictionIn Red - سرخپوش جونگکوک جئون، رئیس زادهی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلولهای اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چیز رو بهم ریخته بود! 🔞🃏⛓ تازه واردی که بدون هیچ ترسی مقابلش میایستاد و با گستاخی جوابش رو میداد ا...