Part 85-A♨️

1.8K 117 21
                                    

"قسمت هشتاد وپنج،بخش اول"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"قسمت هشتاد وپنج،بخش اول"

آسمان میگریست؛ میدویدند.
ابر میبارید؛ میدویدند.
خاک گل میشد؛ میدویدند.
زمین زیر پایشان را خالی میکرد؛ میدویدند!
مه تاریک و غلیظ سوی چشمهایش را گرفته بود، سرما رخنه کرده در استخوانهایش، درد شده بود و او را نمیدید تنها فریاد میزد، فریاد میزد و از او میخواست تا بدود اما مَرد پشت سرش به جا مانده بود!
آسمان گریست؛ او به جا ماند.
ابر بارید؛ او به جا ماند.
خاک گل شد؛ او به جا ماند.
زمین زیر پایشان را خالی کرد و او به جا ماند...

پلکهایش با درد از هم گشوده شدند و اندک نور تابیده از پنجره‌ی باریک، سوی رفته‌ی چشمهایش را بازگرداند؛ چشم‌های
غم‌زده‌اش روی چهره‌ی مرد خزید و گرمای جثه‌ی غرق خواب او، سرمای استخوان‌های درد شده‌اش را مهار کرد. گرما ذره ذره روی پوستش نشست و سرمای یخ‌زده سلولشان را تنها گذاشت، حال تنها نفسهای او بود و آرامش‌ تکرارش.
"از کابوس‌هایش بازگشته بود، چون مردی از گور بازگشته."
آب دهانش را فرو داد و شوکه از کابوسی که باری دیگر تهیونگش را گرفته بود، نگاهش را روی اجزای چهره‌ی او ثابت کرد و نفسهای تند شده و نامنظمش رفته رفته آرام شدند، یکسان با نفسهای او و سنگین.
نباید او را بیدار میکرد، نباید خوابش را می‌گرفت، مرد بزرگتر نیازمند اندکی خواب بود تا جان بگیرد؛ پس منتظر ماند، تا بعد از باز شدن درها بوسه‌اش را تقدیم لبهای او کند و صبحشان را آغاز، چون همان آغاز شیرین داستان‌های کودکی!

با گذر افکار احمقانه‌اش، لبخند روی لبهایش نشست و نگاهش روی لبهای مرد کشیده شد؛ امان از لبهایش، امان از سرخی‌ لبهایی که یاقوتهایش را به لرز انداخت.

"به حق که دل‌باختگان، باخته دل از نگاه یکدیگر بودند؛ نگاهی عاشق کافی بود تا چیزی میان سینه فرو ریزد و دل شرمنده‌ی صدایش شود!"
نگاهش را بالا کشید، چشمهایش، پلکهای بسته شده و مژه‌های بلند و تیره‌رنگش؛ حصار نگاهش و امان از تارهایی که چنان با دقت چیده شده بودند که به دستهای خالقش حسادت کند، خالق تهیونگش، زمان زیادی را صرف چیدن مژه‌هایش کرده بود، با ظرافت و به زیبایی.
چین خط شده‌ی کنج چشمهایش، قلبش را باری دیگر فرو ریخت و لبخندش را گرم کرد، مرد بزرگتر هم چین بر چین اضافه کرده بود؛ "گویا با هر تار مویی که جونگکوکش ابریشم کرده

INRED | VKOOKWhere stories live. Discover now