Part 29-B♨️

9.4K 752 475
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"قسمت بیست و نهم؛ بخش بی"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"قسمت بیست و نهم؛ بخش بی"

"تنها یک قاب بود، یک تصویر و یک نفسِ به تلاطم افتاده!
قابی از پیکره ی تراش خورده و پرستیدنی او؛
تصویر غرق شده ذر میان عرق ها و حرارت او؛
نفس های پر تنش و کشدارِ سنگین شده ی او..!"
آب دهانش را با صدای کر کننده ای فرو داد، صدایی که گویا در میان هیاهوی بار، باز هم به گوشهای پسر کوچکتر رسیده بود، چراکه همان کافی بود تا نگاهش به دام نگاه رنگ گرفته ی او بیفتد!
جونگکوکی که موهایش وحشیانه بر چهره اش چیده شده بودند و لبهای نیمه باز و یاقوت های سرخ رنگش، سرخ تر از همیشه نفس های کندش را رها میکردند...
جونگکوکی که صدای نفسهایش در میان تپش های وحشیانه ی قلبش مدفون شده بود؛ همان مردی که دکمه های پیراهنش تا نیمه باز بودند و کرواتش به سویی مخالف شل شده بود!

در واقع تصویر مقابلش کافی بود تا وجودش مقابل ورودی آن اتاق شرابی رنگ میخکوب شود؛ پس پانزده دقیقه برای هم خوابی های رئیسش کفایت میکرد!
پوزخند تلخی زد و پشیمان از نگرانی که لحظه ای گریبانش را رها نمیکرد با قدمی مردد خودش را به داخل کشید؛ گویا تنها سکوتی مطلق شده بود و نگاه سرخ و خیره ی پسر کوچکتر...
-افسر...
گرفتگی صدایش، کافی بود تا هر آن‌چه میان سینه ی مرد بزرگتر میتپید با صدای بلندی بر زمین کوبیده شود؛ نمیدانست نگاهش برای زجر دادن او کافیست؟ حال صدایش هم میکرد؟ آن هم با لحن و صدایی که سنگ را مجذوب خود میکرد؟!
پلکهایش را بر هم فشرد و قدمهای نگرانش را به داخلتر کشید، اتاق امن به نظر میرسید.
نور اندک سرخ رنگی حاکم بود و دیوار های به رنگ شرابش طعمی از زهر داشتند، زهر از حقیقت همخوابی او با یک هرزه!

INRED | VKOOKWhere stories live. Discover now