" قسمت هفتاد و دو"(اسکایلاین_۱۹:۰۰)
"درستش نمیکنیم، ما خراب و خرابترش میکنیم... بازجویی بعد کیه افسر کیم؟ سری بعد قراره کی جلوم بشینی و باعث شی بین حقیقت و خیال، به حقیقی بودنت پشت کنم؟"
خیره به تصویر خشک شده میان انگشتهایش، در صدای پسر کوچکتر غرق شده بود؛ لحن عاجزانهای که حال بدون سیمای او وجودش را خاکستر کرده بود، صدایش بود، تصور و هالهای از
نگاهش بود، اما جثهاش دریغ شده بود؛ جونگکوکی که از "تظاهر" برداشتی فارغ از ظاهرسازی داشت و تمام دردهایش را با واژههایی تیره بیرون ریخته بود، چنانکه با شدت سیلی چهرهی مرد شوند و صورتش را سرخ از حقایق نگاه پسر
کوچکتر کنند؛ گویا جونگکوک چنان زیر فشار کمر خم کرده بود که از فرصت دردناک پیشآمده برای حرفهای دلش استفاده کند؛ میدانست واژههای رها شده از میان یاقوتهای او جملات قلبش بودند، جونگکوکش آزرده بود و حال چه حقیرانه پسر را تنها گذاشته بود و به خانه بازگشته بود!
حال چه غرق در سیاهی تنها شده بودند و هر کدام سویی از آن شهر غم را به آغوش کشیده بودند؛ با چه حق و وقاحتی باعث شده بود تا جونگکوک خیالی بودن او را ترجیح دهد و از واقعیت فرار کند؟!
"دارم درستش میکنم."
بداهه و دروغی در کار نبود، مرد بزرگتر آگاه به اطرافش بود، تمام جان و سعیش را میان گذاشته بود تا سیاهیها را به آتش
YOU ARE READING
INRED | VKOOK
FanfictionIn Red - سرخپوش جونگکوک جئون، رئیس زادهی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلولهای اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چیز رو بهم ریخته بود! 🔞🃏⛓ تازه واردی که بدون هیچ ترسی مقابلش میایستاد و با گستاخی جوابش رو میداد ا...