SWYE - PART 75

217 48 57
                                        


❌+18❌

پسر بزرگتر، تشنه تر از همیشه لب هاش رو به پوست لطیف و خوش طعم بکهیون چسبوند و جوری مکید که بکهیون تو بغلش خودشو جمع کرد و صداش گوش هاشو پر کرد.
با لذتی که از حرکت بکهیون به قلبش تزریق شده بود لبخند محوی زد و زبون داغشو رو پوست دون دون شده‌ی بکهیون سر داد و تا زیر گلوش برد‌.
لرزش حنجره بکهیون از ناله های بی جون و کش دارش رو روی زبونش حس کرد و همونجا رو بوسید و خواست دوباره سمت لب هاش برگرده ولی دست های بکهیون پایین تیشرتش رو گرفتن و کشیدن بالا.
چانیول که انتظار تا این حد پیش رفتن رو نداشت، با تعجب پسر مست و مارک شده‌ی رو پاش رو نگاه کرد.
_مطمعنی؟!
دستشو رو گونه گل انداخته بکهیون کشید و اروم پسر تو بغلش رو نوازش کرد.
اون لحظه بکهیون تبدیل به موجودی شده بود که میتونست حتی پسر های استریت رو تحریک کنه چه برسه به چانیول که قلب و مغزشو به فرشته‌ی رو پاش رایگان فروخته بود.
_مجبور... نیستی!
_میدونم... ولی میخوامت... میخوام باورم شه پیشمی..‌. فقط دستاتو از رو تنم جدا نکن پارک چانیول.

پسر کوچیکتر با بی قراری زمزمه کرد و تیشرت چانیول دو ثانیه‌ بعد گوشه خونه پرت شده بود.
بکهیون با دیدن تن عضلانی و گندمی چان، حس کرد مغزش به نقطه جوش رسیده.
سرشو برد جلو و محکم لب های درشت دوست پسرشو مک زد.
دستای ظریف و خنک بکهیون رو سینه و شکم پسر روبروش بالا پایین میشدن و چانیول از حجم دریافتی که از عصب های پوست و لبش داشت، گیج و مست شده بود.
پارچه لباس پسر تو آغوشش به تنش کشیده میشد و لذت فرای تصوری بهش میداد.
بکهیون بوسه هاش رو تا فکش ادامه داد و بعد زیر گوشش رو بوسید و مارک های ریز گذاشت.
چانیول با گیجی دستاشو به کراوات پسر روبروش رسوند و بعد باز کردنش، دکمه های پیراهنش رو دونه دونه باز کرد.
نمیدوست بکهیون بخاطر الکل انقدر بی پروا شده یا خودش بخاطر دوری ازش انقدر حساس... ولی هرچی که بود، داشت بوسه ها و لمس های بکهیون رو صد برابر قبل حس میکرد و این باعث میشد خودشم کنترلشو از دست بده.

دستشو برد زیر گردن بکهیون و با فشار دستش از بدن خودش جداش کرد و عقب نگهش داشت.
نگاهی به صورت بکهیون انداخت که البته کاش اینکارو نمیکرد چون چشمای اون پسر امشب زیادی عجیب شده بودن و توشون چیزی بود که وحشی ترش میکرد.
گلوی بکهیون رو همونجوری نگه داشت و صورتش رو سمت قفسه سینه پسر برد و این بار ناله‌ی بکهیون انقدر بلند بود که خودش لبشو گاز گرفت تا همه‌ی محل نفهمیدن چه اتفاقی داره میوفته.
دست بزرگ و گرم چان اروم دور گردن پسر کوچکتر حلقه شده بود و لب هاش رو سینه اش خط های خیس مینداخت.
بکهیون از لذت لبخند بی جونی زد و دستاشو دور ساعد دست چانیول حلقه کرد و سرشو برد عقب جوری که موهاش از پیشونیش سرخورد و اویزون شد.
_مثل اینکه فقط من از دوریت داغون نبودم...
بکهیون با شیطنت گفت و چانیول که به زور میتونست تمرکزشو جمع کنه، کمر پسر رو از پشت گرفت و کشیدش جلو و درحالی که از پایین تو چشمای خمار بکهیون نگاه میکرد، دستشو برد سمت کمربند شلوار مشکی پسر روی پاش‌.
_اگه بگم چند بار خواب دیدم دارم باهات سکس میکنم کافیه برای اینکه بفهمی چقدر تو این چند وقت پدرم دراومد؟؟
بکهیون پقی زد زیر خنده ولی با نشستن دست چانیول رو عضو نیمه سختش، خنده اش به ناله بم و کش داری تبدیل شد و دستاشو رو شونه پسر جلوش گذاشت و پیشونیشو به پیشونیش چسبوند.
_چرا الان خواباتو تبدیل به واقعیت نمیکنی؟
سر چانیول برای چند لحظه جلو رفت و لب های نیمه باز بکهیون رو بوسید و بعد از جاش بلند شد و سمت اپن رفت.
_چرا همیشه قبل سکس مست نمیکنی؟؟
بکهیون با شیطنت لبخند زد و با چسبیدن کمرش به اپن و حس سردی سنگش، هیس ارومی کشید و کمی کمرشو اورد بالا ولی با خم شدن چانیول رو صورتش و وصل شدن لباش به لبای پسر کوچکتر تمام اون سرما یادش رفت و جاش رو به گرمای لب های چانیول داد.
چند دقیقه بعد اخرین تکه های لباسشم از تنش در اورده شده بودن و درحالی که یکی از دستاشو رو عضو خودش و یکیشو کنار دهنش نگه داشته بود و انگشتشو اروم گاز گرفته بود تا کمتر سر و صدا کنه، داشت رو اپن جلو عقب میشد و پشت پلکاش ستاره میدید.

SAY WITH YOUR EYESTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon