۲۷.اخراج

197 23 1
                                    

#پارت_بیست_و_هفتم 💫
کتاب رو گذاشتم تو پوشه و کیفم رو انداختم رو دوشم. با صدای نوتیف گوشیم از جیبم درش آوردم.
آبتین: جلوی در آموزشگاه منتظرتم.
من: با نگار میرم.
آبتین: میخوام باهات صحبت کنم. زود بیا.
اخمی کردم. حتما میخواد درباره ی فرجی حرف بزنه. گوشی رو گذاشتم تو جیبم و در کلاس رو قفل کردم. نگار هم از اتاقش اومد بیرون و بهش گفتم که با آبتین میام خونه. بعد از تحویل دادن پوشه و کلید کلاس از آموزشگاه رفتم بیرون. ماشین آبتین یکم جلو تر از آموزشگاه پارک بود. سریع خودم رو رسوندم بهش و در جلو رو باز کردم.
من: سلام.
آبتین: سلام.
اخماش حسابی توهم بود. ماشین رو روشن کرد و راه افتاد. سکوت بدی بینمون بود و دلم میخواست این سکوتو بشکونم.
من: چی کارم داشتی که گفتی باهات بیام؟
انگار فقط منتظر این حرف از جانب من بود. با سرعت ماشین رو کنار خیابون نگه داشت. با اخم شدید برگشت سمتم. 
آبتین: چطور میتونی انقدر خونسرد باشی؟ انگار نه انگار داشته بهت تجاوز میشده. اگه من نمیرسیدم چی میشد؟
من: اولا سره من داد نزن. دوما اونجا آموزشگاهه نمیتونست کاری بکنه. سوما من خودم میتونم از خودم دفاع کنم.
آبتین: اینم به جای تشکرته؟
من: اگه مثل آدم حرف میزدی تشکر هم میکردم. بعدشم تو به چه حقی جلو اون همه آدم داد میزنی میگی نامزدمی.
آبتین: برای اینکه حالیش شه نمیتونه هر غلطی میخواد بکنه.
من: اصلا یه لحظه به این فکر کردی که جواب رشیدی رو چی‌ باید بدیم؟ اصلا به این فکر کردی که ممکنه اخراجمون کنه؟
آبتین: تو نمیخواد نگران رشیدی باشی. 
من: یعنی چی؟ چطوری‌ نگران نباشم؟ اون فرجی ای که من میشناسم تا یه کاری نکنه اخراج شی ول نمیکنه. 
آبتین: فعلا که من دارم اخراجش میکنم.
من: چطوری؟
در حالی که استارت میزد شروع کرد حرف زدن.
آبتین: حالا باشه واسه بعد.
چشم غره ای بهش رفتم و دست به سینه نشستم.
آبتین: در ضمن از این به بعد هم سعی کن کمتر تنهایی بری جایی.
من: نه خیر مثل اینکه تو واقعا باورت شده نامزد منی. من تا این سن خودم رو پای خودم وایسادم و از خودم دفاع کردم. از حالا به بعدشم میتونم.
آبتین: به خاطر خودت گفتم.
حرفی نزدم و تا رسیدن به خونه سکوت کردم. جلوی در خونه نگه داشت و قفل درو باز کرد.
من: شب به خیر.
آبتین: خدافظ.
در ماشین رو بستم که گازش رو گرفت و رفت. خوبه والا. همیشه وایمیستاد میرفتم تو بعد میرفت. بعد از شام خوردن و کلی سوال جواب شدن از طرف نگار رفتم برا خواب. قبل از خواب همش به اتفاقای امروز فکر میکردم. به رفتارای آبتین. به اینکه به هر روز دیدنش عادت کرده بودم. اگه عاشقش شم چی؟ نکنه الانم هستم؟ خدا نکنه. البته هر کی جای من بود عاشق میشد. یه دختر تنها بدون کس و کار. بدون محبت.  سعی کردم به این چیزا فکر نکنم و بخوابم. فردا حسابی با رشیدی دردسر دارم.
☆☆☆☆☆
با نگار وارد آبدار خونه شدیم که با فرجی چشم تو چشم شدم. اخمی کردم و نگاهم رو گرفتم. اونم به روی خودش نیاورد. ۵ دقیقه گذشته بود که یکی از همکارا بهم گفت که برم دفتر رشیدی. فرجی پوزخندی زد که حسابی رفت رو مخم. بدون توجه بهش از جام بلند شدم. استرس گرفته بودم. اگه اخراجم کنه چی؟ من همه ی خرجم از حقوق اینجاس. نفس عمیقی کشیدم و در زدم. با صدای بفرمائیدش رفتم تو. آبتین رو دیدم که نشسته رو مبل و پاش هم انداخته رو پاش و صدای خندش رفته بالا. با تعجب سلامی کردم و با اشاره ی دست رشیدی نشستم.
رشیدی: خب خانم باصری چه خبرا؟ شنیدم دیروز غوغا کردید.
تند تند شروع کردم به حرف زدن.
من: آقای رشیدی من خیلی شرمندم. باور کنید من اصلا نمیخواستم این اتفاقا بیوفته. آقای فرجی...
رشیدی: آروم باشید خانم باصری. اتفاقی نیافتاده که. اتفاقا اصلا تقصیر شما نیست. ما میخوایم آقای حسینی رو اخراج کنیم.
چشام گرد شد. پس چرا آبتین داشت میخندید.
آبتین: حمید اذیتش نکن.
حمیدددد؟ باز چشام گرد شد.
من: ببخشید اینجا چه خبره؟
آبتین از جاش بلند شد و اومد رو مبل کنار من نشست و دستش رو گذاشت پشت سرم رو ی مبل و خودش رو چسبوند بهم. منم با چشمای گرد شده فقط نگاش میکردم. 
آبتین: حمید پسر خاله ی منه. واسه همینم کاری‌ به ما دو تا کفتر عاشق نداره.
با این حرفش بهم فهموند که جلو رشیدی هم باید نقش بازی کنم.
رشیدی: البته این به این معنا نیست که هر دفعه هر کاری بخوای میتونی بکنی آقا آبتین.
من: نه خیالتون راحت باشه. دیگه همچین اتفاقی نمیوفته. یعنی الان آقای فرجی رو اخراج میکنید؟
رشیدی: بله. البته فقط هم به خاطر این قضیه نیست. من چند مورد دیگه هم از ایشون دیدم. مشکل تدریشون هم هست.
سری از تاسف تکون دادم.
من: پس‌ اگه اجازه بدید ما دیگه بریم که به کلاس برسیم.
رشیدی: یاد بگیر آقا آبتین. ببین چه خانوم وظیفه شناسی داری.
آبتین دستش رو انداخت دور شونم و به خودش فشارم داد.
آبتین: بر منکرش لعنت.

💞 حسی به نام عشق 💞Where stories live. Discover now