part37

238 26 1
                                    

Part37:
۵تا پسر با تعجب بهم نگاه میکردن.
یکیشون موهای فر و اسفنجی داشت وچشماش مثل چمن سبز بود. خیلی مغرور به نظر می رسید و داشت با یه پسر مو پرکلاغی که قیافه ی باحالی داشت حرف میزد.
یه پسر دیگه هم ساکت ایستاده بود و داشت پیراشکی میخورد.موهاش خیلی بور بود و مثل من چشمای آبی داشت.
دو تا پسر دیگه هم بودن ک باهم حرف میزدند و هرازگاهی به من نگاهی می انداختند.به نظر میومد ک دارن درباره ی من نظر میدن و قضاوت میکنن.هردوشون موهای قهوه ای رنگی. داشتن و به نظر آدمای خونگرمی میومدن.
سلام بلندی کردم.از اونچیزی ک انتظار داشتم بلندتر بود.به طوری که همشون ساکت شدن و تعجبشون نسبت به من بیشتر شد.
خانم میشل سکوت رو شکست و گفت:خب پسرها اسم این دوستمون آنالیزاست و صدای فوق العاده خاص و زیبایی داره!
پسر مو فر با تمسخر پوزخندی زد و گفت:این آنالیزاهه؟
با جدیت تمام گفتم:خب مشکلش چیه؟
انگار که از طرز حرف زدنم بدش اومده باشه گفت:اصلا به قیافه و طرز رفتارت نمیخوره که مثل توصیفات خانم میشل باشی!
منم پررو تر شدم و گفتم:پس حتما جنابعالی هم هری استایلز هستی،با توجه به توصیفات مردم کاملا بهتون میخوره!
خیلی بهش برخورد.ولی چیزی نگفت.وایییی واقعا فکر کنم همه چیز رو خراب کردم.وای نکنه امشب نذاره باهاشون بخونم.
تو همین افکار بودم که خانم میشل گفت:اول کاری فکر نمیکردم باهم دعواتون شه.هاهاهاها بگذریم.آنالیزا درست حدس زدی این آقا خواهرزاده ی من هری استایلز هستن!
هری به من چشم غره ای رفت و گفت:خاله میشل یه وقت اینجوری نیاد روی صحنه !می ترسم تمام اعتبار چند ساله ی ار گروهمون رو از بین ببره!
خانم میشل بهش اخم کرد و اشاره کرد که دیگه ادامه نده!خیلی حالم گرفته شد نزدیک بود گریه ام بگیره!
(بچه ها امیدوارم که به هری گرلا توهین نشده باشه!اینجا با هم لج کردن بعدا درست میشه شما نگران نباشید.)

story of my lifeWhere stories live. Discover now