part 48

248 25 6
                                    

Part48:
من:خب ببخشید.بفرمایید.
هری:از دیشب تا حالا چندین میلیون کامنت برام توی فیسبوک،توییتر،ایمیل و اینستاگرام برام فرستادن و همه ازم درخواست کردن که یه کنسرت دیگه برگزار کنیم و همچنین ازم خواستن که تو هم بیای و تو خیلی از آهنگا باهامون همراهی کنی.همه ی کامنتا نشون میداد که از اینکه نتونستن تو رو ببینن ابراز تاسف میکردن و البته کلی شایعه هم درباره ی من و تو ساخته شده که ازم می پرسن حقیقت داره یا نه و...
حرفشو قطع کردم و از خوشحالی جیغ کشیدم و گفتم:واووو آقای استایل دارین راست میگین؟
هری:معلومه که راست میگم اگه باور نمیکنی خودت پاشو برو کامنتامو بخون.
انگار که خوشحالی و امید دوباره یه چراغ دیگه تو دلم روشن کرده باشه از شدت هیجان زدم زیر گریه.نمیدونستم باید چی بگم.به طوری که ترسمو برای لحظاتی هم که شده فراموش کردم.
هری:ای بابا دختر تو چقدر گریه میکنی.خب دیگه من باید برم کار دارم.
اشکامو پاک کردم و گفتم:آقای استایلز
_بله؟
سرفه ای کردم و گفتم:بابت همه چیز ممنونم.لطفا منو بابت تموم بی ادبی هام ببخشید.
صداش عوض شد و با لحنی لطیف تر گفت:تک هم منو ببخش.
صداش دوباره به حالت عادی برگشت و ادامه داد:اوه راستی ما تصمیم داریم تو بهار چندتا کنسرت دیگه بذاریم.افتخار میدی با ما همراهی کنی؟
منم از خداحواسته زود جواب دادم:البته
هری ادامه داد:و یه چیز دیگه...

story of my lifeWhere stories live. Discover now