part32

249 22 0
                                    

Part32:
کل فروشگاه رو دو بار دور زدم ولی لباس موردعلاقه ام رو پیدا نکردم.بعد از ۱ ساعت جان خسته شد و گفت:تو دقیقا چی میخوای؟
من:نمیدونم راستش یه لباسی که به موهای حنایی رنگم بیاد.
خیلی تعجب کرد چون من تاحالا از موهام خوب نگفته بودم و انقدر با لطافت درباره شون حرف نزده بودم.
جان به یه لباس صورتی اشاره کرد و گفت:این چطوره؟
-جان ببخشید ولی یکمی کوتاهه و رنگش جیغه!
جان:برای سن تو خیلی هم خوبه
-نه نیست
به یه لباس مشکی بلند اشاره کردم و گفتم:این چطوره؟
-اوه نه این مال پیرزناس!خیلی هم گشاده!
یه پیرهن به رنگ آبی نفتی دیدم.پیرهنش تا زیر زانو هام بود و آستینش سه ربع بود.خیلی ساده و بدون هیچ زرق و برقی
برداشتم و گفتم:جان این چطوره؟
جان:وایییی آره این خوبه ولی یکم ساده س
من:جانننننن!
جان:خیلی خب برو امتحانش کن
-باشه پس من میرم تو اتاق پرو
بعد از یه ربع دراومدم.
جان:ا پس چرا نذاشتی من ببینم بهت میاد یا نه
شکلکی در آوردم و گفتم:لازم نکرده خودم دیدم و پسندیدم.
جان:باشه پس برو حساب کن.
من:جااااااان!ااااا!یعنی چی واقعا؟من که پول نیاوردم.اگه اینجوری کنی زنگ میزنم به مامان میگم!
جان:جز اینم کاری بلدی؟پاشو برو بگو
من:جاااااااااااااان

story of my lifeWhere stories live. Discover now