Part66:
جان:مگه تو میدونی چه عطری رو دوست داره؟
من:نه ولی یه ادکلن به سلیقه ی خودم براش میخرم
جان:اوه اوه سلیقه ی تو؟
من :جان انقدر اذیتم نکن
النور:آقای جان سلیقه ی دوست من خیلی هم خوبه
جان خندید و گفت:باشه باشه تسلیم!
وارد یه عطر فروشی خیلی شیک شدیم.کلی ادکلن بو کردم ولی از هیچکدوم خوشم نیومد.
بالاخره جان کلافه شد و گفت:اهههه دختر...معلوم هست خودتم...
که حرفشو قطع کردم:وایییی پیداش کردم اینو میخوام
جان اومد و ادکلن رو از دستم گرفت و بو کرد و گفت:اوووف نه خیلی تلخه!
النور هم ادکلن رو گرفت و بو کرد ولی چیزی نگفت.
لبخندی تلخ تر از بوی ادکلن زدم و گفتم:وایییی!این عالیه!بوش خیلی خاصه!تلخ، سرد و در عین حال دوست داشتنی
جان:اوه نه اینو نگیر هرکسی از این بو خوشش نمیاد
من:اااا چرا؟!من دوستش دارم
النور:هری رو؟
من:ایییی بی ادبببب نخیرررر ادکلن رو
النور زد زیر خنده.آخر هم کلی با جان ور رفتم تا قبول کرد و اون ادکلن رو برای هری بخریم. 160 دلار می شد که جان تخفیف گرفت و با 150 دلار براش ادکلن رو خریدیم.
وقتی داشتیم از فروشگاه درمیومدیم موبایلم زنگ زد و با کمال تعجب هری بود.چون گوشی من در سال یکی دو بار معمولا بیشتر زنگ نمیخوره که یا النوره یا مادرم چه برسه به اینکه یه شخصیت مشهور بهم زنگ بزنه
از جان و النور خواستم که ساکت باشن!صدامو خوابالو کردم و گفتم:بله؟
هری با صدایی که معلوم بود تعجب کرده پرسید:خواب بودی؟
من:بله خواب بودم.آخه الان برایتونیم (برایتون شهری در انگلیس) خونه ی مادربزرگم
لحن صداش تغییر کرد و گفت:پس یعنی برای تولدم نمیاین؟
جان و النور با تعجب به من خیره شده بودن.گفتم:ای وای!مگه امروزه؟
هری:نمیدونستی!شنبه ست!
گفتم:ای وای نه آقای استایلز
هری:آقای استایلز؟
من:اوه نه ببخشید آقای هری اصلا یادم نبود
هری انگار که ناراحت شده باشه گفت:اوه باشه!پس نمیتونی بیای؟
من:واقعا شرمنده ام!آخه تازه رسیدیم
هری:باشه اگه میدونستم کارت آدرسو به خونه تون نمی فرستادم
من:بازم ببخشید خداحافظ
هری:مراقب خودت باش خداحافظ
جان و النور همونطور مات و مبهوت به من نگاه میکردن!
_______________________________________
بچه ها لایکا و کامنتا خیلی کمه تا لایکا و کامنتا به 20 تا نرسه قسمت بعدی رو نمیذارم.آخه نمیشه که کلی خواننده بدون لایک و کامنت😩
