Part55:
دنیل:ببین آنالیزا تو باید خیلی چیزا رو برام توضیح بدی.
من:مثلا؟ببین دنیل من اصلا دلم نمیخواد درباره ی کنسرت حرفی بزنم.
بدون هیچ حرفی به سمت حیاط مدرسه رفت و روی صندلی نشست.من هم دنبالش رفتم و گفتم:خب من عجله دارم زود باش حرفتو بزن
از کوله پشتی اش یه کتاب قدیمی خیلی بزرگ در آورد.خاک گرفته بود.کتاب تقریبا اندازه ی یه تلویزیون قدیمی طول و عرض داشت.با نگاهی مضطرب برای چند دقیقه بهم خیره شد .بعد به کتاب نگاه کرد و صفحه ی 13 رو باز کرد.خاک ها باعث سرفه ام شد.با دیدن صفحه ی 13 تمام بدنم لرزید.
عکس من بود ولی سیاه و سفید.درست مثل همون دختری که تو کنسرت دیدم.
دنیل که فهمید شوکه شدم گفت:نوشته ها رو هم بخون.
[مارتا مونترال متولد سال 1900 میلادی که در سن پانزده سالگی و در سال 1915 اولین آلبوم خود را منتشر کرد که اولین و آخرین آلبوم او نیز بود.مارتا مونترال برخوردار از صدایی بسیار رسا و زیبا و خاص بود که تاریخ هیچ کجا صدایی همانند صدای او را پیدا نکرده بود.او در سن 25 سالگی پس از به دنیا آوردن دومین فرزندش به طرز بسیار عجیبی دار فانی را وداع گفت.و هیچکس حتی از مکان جسم مدفون شده اش خبر ندارد.لازم به ذکر است مهم ترین عامل محبوبیت مارتا مونترال این است که وی حامی بیماران لاعلاج بود و چهار پنجم درآمد خود را برای درمان آنها می بخشید و توانست به کمک پس انداز قبلی اش سازمانی برای حمایت از بیماران لاعلاج ثبت کند.مارتا مونترال فردی بسیار مهربان ،نیکو کار و دلسوز بود.از ویژگی های خاص ظاهری او نیز میتوان به چشم های براق و اسرارآمیز آبی رنگش و موهای فر و زیبای قرمزش اشاره داشت.روحش شاد و یادش گرامی]
با دیدن اون صفحه حال عجیبی بهم دست داد.با دستام جلوی چشمامو گرفتم و گفتم:دنیل اینا یعنی چی ؟
