part 57

171 21 1
                                        

Part57:
رستوران خیلی خلوت بود.فقط من بودم.پیشخدمت جلو اومد و گفت:خانوم یکم طول میکشه
من:اشکالی نداره اگه میشه یه ساندویچ دیگه هم به سفارشم اضافه کنید
_باشه
سرم رو روی میز گذاشتم تا اینکه یکی دستشو روی شونه ام گذاشت و تکونم داد و گفت:آنالیزا
سرمو بلند کردم و گفتم:وای سلام آقای استایلز
رو به روم نشست و نوار ها رو داد بهم و گفت:مادرم اصلا نمیخواست اینا رو بهم بده و گفت که یادگاری اند.ولی من راضیش کردم.حالا برای چی میخوای؟
موهامو از جلوی صورتم کنار زدم و گفتم:ببخشید ولی نمیتونم بهتون بگم!
هری:ولی من میخوام بدونم
همون موقع پیشخدمت ساندویچ ها رو آورد.من هم بلافاصله شروع به خوردن کردم.
هری ساندویچ اش رو برداشت و گفت:این همه رو میخوای تنهایی بخوری؟
نیشخندی تحویلم داد و شروع به خوردن کرد.
سرفه ای کردم.یکم نوشابه خوردم و گفتم:آقای استایلز واقعا که!عجب گیری کردما من اونو برای شما سفارش دادم اونوقت میگین...پووووف
گفت:خیلی خب ببخشید
ناهار خیلی خوبی بود.تو اون موقع که ناراحت بودم حالمو بهتر کرد.
هری گفت:یکی دیگه هم میخوری؟
خندیدم و گفتم:حالا کی زیاد میخوره؟
خندید و گفت:باشه
وقتی رفت که حساب کنه و پیشخدمت باهاش عکس انداخت و بعدم هری فهمید که من قبل حساب کردم با قیافه ای حق به جانب به سمتم اومد و گفت:آدم هیچوقت جلوی یه مرد دست تو جیبش نمیکنه
نگاهی بهش انداختم و گفتم:ولی من میکنم
گفت:باشه پاشو برسونمت خونه تون
من:نه میخوام پیاده برم.واقعا خیلی ممنون بابت همه چیز خیلی بهم کمک کردین!

story of my lifeWhere stories live. Discover now