part 88

101 20 0
                                    

Part88:
_واو ببین کی اینجاس!
دایانا بود ک داشتن با دنیل قدم میزدن.بهش اهمیتی ندادم ولی هری رو به من گفت:می شناسیشون؟
که دایانا چشماش گرد شد جیغ کوتاهی زد و گفت:هرییییی استایلزززز!
تابی به موهای بورش داد و گفت:باورم نمیشه!هری تو فوق العاده ای!
دنیل هم سلام کرد.هری بلند شد و ایستاد و بهشون دست داد.منم بالاجبار بلند شدم.دایانا بیست تا سلفی با هری گرفت.
وقتی ذوقش فروکش کرد که هری رو به دنیل گفت: تو دنیل کاپرمنی؟
دنیل:بله خودمم
هری:پسر! اون پرشت تو بازی عالی بود حال جک ماولین رو جا آوردی آفرین!
دنیل:واقعا؟ ممنون .دریبل های جک عالیه برد برای ما خیلی سخت بود اما بالاخره تونستیم
هری:میدونی من از بازیت خیلی خوشم میاد از وقتی وارد تیم شدی تیم بسکتبال کشور قوی تر شده
دنیل:ممنون اما من الان نوجوانان بازی میکنم خیلی نمیشه گفت بازیم خوبه!خیلی دلم میخواد برای بزرگسالان بازی کنم اما نمیذارن!
هری: به موقعش میری
ک روح خبیث دایانا با دیدن قیافه ی گرفته ی من به وجد اومد و گفت:هههه اوممم آنالیزا تو عجب ماری هستی حتی شیطان هم جلوت کم میاره!
با این حرفش هری و دنیل ساکت شدن.ادامه داد:باید بهت تبریک گفت بعد از اینکه چند تا پسر ردت کردن، خواستی آویزون دنیل شی ولی موفق نشدی حالا چطور تونستی هری رو بدست بیاری؟!دخترای مدرسه واقعا دربارت راست میگن ک تو واقعا دست شیطونو از پشت بستی!میدونی دنیل به کمک من و هزاران بدبختی خودشو از دام تو نجات داد.
خواستم جوابی ندم اما خیلی برام سخت بود.واقعا یه آدم چقدر میتونه پست باشه!من هرگز از پسرا خوشم نمیومد چه برسه به اینکه بخوام آویزونشون بشم
خیلی سعی کردم بغضم نترکه و فریاد زدم:چییییی؟ دایانا چرا مزخرف میگی؟
هری با نگاهی مبهم بهم خیره شد.رو به هری گفتم:چیه؟ حرفاشو باور کردی؟.........از همتون....متنفرممممم

story of my lifeWhere stories live. Discover now