part7

355 30 0
                                    

Part7:
نفسی عمیق کشیدم و روی سکو ایستادم.ناخود آگاه شروع به خوندن آهنگ(chasing pavement) از )(adele)
کردم.همه ی کلاس ساکت بود .وقتی آهنگ تموم شد با صدای دست زدن خانم میشل و بچه ها حواسم سرجاش اومد.
خانم میشل با خوشحالی گفت:آنالیزا من باورم نمیشه واقعا فوق العاده بود.من مطمئنم تو یه روز در موسیقی موفق میشی.ودیدم که اسمم رو جز الویت ها برای مسابقات نوشت.حالم اصلا خوب نبوذ.بنابراین به سرجایم برگشتم و تا آخر مدرسه با کسی حرف نزدم.وقتی زنگ رو زدند برای النور به علامت خداحافظی دست تکون دادم و با حداکثر سرعت از مدرسه خارج شدم.اصلا دلم نمیخواست ماجرای دفتر رفتنم رو برای کسی تعریف کنم حتی النور.دم در مدرسه مامان و جان رو دیدم.جان که از سر از پا نمی شناخت گفت:واییییی لیلی باورت نمیشه مامان...
وسط حرفش پریدم و گفتم:علیک سلام نکنه لیلی لقب جدیدمه؟ها؟
اهمیتی نداد و ادامه ی حرفشو زد:مامان و بابا فردا پرواز دارن و مامان برای من و تو دو تا بلیط کنسرت (one direction)
حالم حسابی گرفته تر شد و با اوقات تلخی گفتم:وایستا وایستا!منظورت از برامون چیه؟و کدوم پرواز؟
مامانم گفت:میدونی لیزا تو صبح نذاشتی برات تعریف کنم !

story of my lifeWhere stories live. Discover now