part 59

172 19 2
                                    

Part59:
سریع به سمت انباری دویدم و ضبط قدیمی رو برداشتم و به اتاقم رفتم.خاک هاشو گردگیری کردم.نوارها رو توش گذاشتم و گفتم:خواهش میکنم کار کن
هیچ صدایی نیومد.
آهی بلند کشیدم و از پله ها پایین رفتم.روی مبل لم دادم.احساس میکردم مغزم کاملا خالیه ولی نباید تسلیم می شدم باید از همه چیز طر در میاوردم.
بعد از چند دقیقه بیوتی اومد و کنارم نشست و با مهربونی گفت:چی شده؟
بدون معطلی گفتم:ضبط مون خراب شده و من به یه ضبط نیاز دارم.
_برای چی میخوای؟
من:یه سری آهنگ قدیمی از دوستم گرفتم و میخوام گوش بدم.
بدون هیچ حرفی از جایش بلند شد و به اتاقش رفت و یه ضبط صوت شبیه به رادیو با خودش آورد و گفت:من با این رادیو گوش میدم ولی میتونه پیش تو بمونه!
با خوشحالی ازش تشکر کردم و به سمت اتاقم دویدم.
نوار رو داخل ضبط بیوتی گذاشتم.بعد از 30 ثانیه شروع به خوندن کرد.سبک آهنگاش قدیمی بود ولی واقعا صداش کمی صدای من بود.لحنش،نوعش،همه اش دقیقا عین صدای من بود.
بعضی از قسمتها خش دار بود و صداش قطع و وصل می شد.13 تا آهنگ بود.
همه ی آهنگاش قشنگ بود ولی عادی و معمولی بود تا اینکه آخرین و سیزدهمین آهنگش توجه منو جلب کرد.
بیشتر شبیه متن بود تا آهنگ با شعر و موسیقی خیلی غمگینی براش انتخاب کرده بودن. با لحنی غمگین و آمیخته با گریه میخوند و لرزش رو می شد تو صداش حس کرد:
You always want to know about me
You want to know about my life
But you don't know it can't be a life
Maybe it's a kind of nightmare
But i can't wake up anyway
It's a kind of nightmare that you can't believe it
It's not a dream ,it's hard to be
A girl ...full of secrets ,full of tears ,and full of the pain
You'll think i am crazy
But it's not end the game
A harmful secret
Seeeecreeeet
Seeeecreeeet
....
(و در بقیه آهنگ هم همین کلمات تکرار می شد بعضی جاها صداش اوج می گرفت و باعث خاص شدن آهنگ می شد.)
با شنیدن این آهنگ تمام بدنم لرزید و یخ کرد.

story of my lifeOnde histórias criam vida. Descubra agora