د.ا.ن سوم شخص
همینجوری که توی اون فضای نیمه روشن کلاب و با اون سر و صدا نشسته بودن...
لیام بطری مشروبی که سفارش داده بودن رو برداشت تا دوباره لیوان نایل رو پر کنه که نایل سریع دستش رو گذاشت رو لیوان و گفت:
_برای من بسه...!!
لیام چشماش رو باریک کرد و گفت:
_اوه کام آن....!!
فکر کردم قرار بود امشب مست کنی....؟!_آره... و الان به اندازه کافی مستم...!
_من که هیچ تفاوتی نمیبینم..!!
نایل بهش چشم غره رفت و لیوانش رو برداشت و برعکس کرد تا دیگه لیام براش نریزه...
تشخیص این که الان لیام مست بود یا نه برای نایل کار سختی بود چون در حالت عادی هم همینقدر مسخره بازی در میآورد و تلاش میکرد نشون بده حالش خوبه و چیزی بیشتر از یه آدم سرخوش و خوش گذرون نیست...!
لیام از رو صندلی های مبل مانندی که رو به روی نایل بود بلند شد و کنارش نشست تا توی اون سر و صدا بهتر بتونه با نایل حرف بزنه و صداش رو بشنوه...
نگاش کرد و با همون لحن سرخوشش گفت:
_چیه...!؟ انگیزه بیشتر از جدا شدن از عشق زندگیت و این که فهمیدی رفیق صمیمیت یه خلافکاره نیاز داری تا بخوای تا حد مرگ مست کنی...؟!
نایل به لیام چشم غره رفت و کم کم داشت مطمئن میشد مسته چون فکر نمیکرد در حالت عادی با همچین چیزی شوخی کنه...!
سعی کرد با جوابش رو ندادن نادیده اش بگیره..
لیام خندید و سرشو تکون داد و گفت:
_میدونی که این فایده نداره...!
این که فکر میکنی با جوابم رو ندادن باعث میشه من دیگه حرف نزنم...!!و بعد بطری رو از رو میز برداشت و یه قلوپ ازش سر کشید...
نایل با تاسف نگاش کرد...
و هیچی نگفت...لیام که داشت اطرف رو نگاه میکرد نگاهش روی زین که روی یکی از صندلی های میز باری که اونجا بود نشسته بود و داشت سیگار میکشید قفل شد...
و نگاه نایل که روی لیام بود باعث شد سریع متوجه این بشه که به زین داره نگاه میکنه....برای همین بعد از یکم مکث گفت:
_بزار حدس بزنم...!
سر این که همه چی رو به من گفته باهاش دعوا کردی...
و مثل همیشه زیاده روی کردی.. و الان پشیمونی؟!لیام سریع سرشو برگردوند و با خوردن یه قلوپ دیگه مشروب برای خودش زمان خرید تا دیرتر مجبور بشه راجب این موضوع که علاقه ای به حرف زدن راجبش نداشت حرف بزنه...!
بطری رو آورد پایین و همینجوری که نگاهش به بطری بود و نایل رو نگاه نمیکرد سرش رو به نشونه نه تکون داد و گفت:
YOU ARE READING
HELP Me!!!!
FanfictionWe do this... together.. We lie... We play our part... We fight We kill... To protect eachother cause eachother all we have... ما این کارو باهم انجام دادیم... ما دروغ گفتیم... نقشمون رو بازی کردیم.. جنگیدم... ما آدم کشتیم... تا از همدیگه محافظت کنی...