Everyone has a problem

125 25 51
                                        

د.ا.ن سوم شخص

وقتی لیام از خواب بیدار شده بود زین توی اتاق نبود...

بلند شد یه دست کشید به صورتش و بعد لباسی خودش رو پوشید و به ساعتش نگاه کرد... ساعت 8بود...
با خودش فکر کرد حتما زین رفته مدرسه...
ولی براش سوال بود چرا اونو بیدار نکرده...

موبایلش رو برداشت و از اتاق رفت بیرون...

خوشبختانه مامان و بابای زین تو پذیرایی نبودن... حالا یا تو اتاق بودن یا رفته بودن بیرون...
ولی خب اصلا نمیدونست اگه اونجا بودن چی باید بهش بگه راجب این که دیشب توی اتاق زین خوابید...
بلافاصله از خونه رفت بیرون و نشست تو ماشین و راه افتاد...
بالای 20 تا پیغام از جیمز داشت... ولی حوصله گوش دادن به هیچ کدومشون رو نداشت...

همینجوری که داشت رانندگی می‌کرد توی آیینه موهاش رو مرتب می‌کرد....
معمولا لیام تا قهوه نخوره صبح ها سرحال نمیشه...
ولی داشت لبخند میزد برای خودش...
و یه موزیک بلند گذاشته بود و باهاش میخوند...
و همه ی این سرحال بودن اثرات دیشب بود...
حتی یه ثانیه هم فکر نمی‌کرد دیشب به اونجا ختم بشه در واقع بعد از تقریبا 5 ماه دنبال زین بودن.. دیگه افتادن آیت اتفاق کاملا براش غیر ممکن بود...
ولی اشتباه میکرد...

و الان حس فوق العاده ای داشت...
و وقتی به دیشب... به سکسشون و به بوسیدن لباش که طعم بهشت میداد فکر میکرد ناخداگاه می‌خندید...
و بقیه مشکلاتش یادش میرفت....
رسید به دبیرستان... البته با 2 ساعت تاخیر...
ماشین رو پارک کرد و با یه انرژی عجیب از ماشین پیدا شد و رفت داخل دبیرستان...

لویی و هری و نایل روی نیمکت همیشگیشون نشسته بودن...

و وقتی از دور لیام رو دیدن که سرحال با یه لبخند رو لباش داره میاد...

تعجب کردن...
وقتی لیام رسید بهشون نشست رو صندلی و گفت:

_هی..بویز...

همه نگاش کردن و هری خندید و گفت‌ :

_واو...خیلی سرحالی...

لیام اومد جواب هری رو بده که لویی گفت:

_نه... وایستا... میتونم حدس بزنم....
دو ساعت دیر اومدی مدرسه...
لباسای دیروزت تنته...که یعنی دیشب خونه نرفتی...
و به طرز عجیبی داری لبخند میزنی...
من میگم دیشب سکس داشتی...

هری سرش رو تکون داد و گفت:

_هی....راست میگی...

لیام لبخند زد و به لویی نگاه کرد و گفت:

_استنتاجت تموم شد شرلوک هلمز؟!!!

لویی خندید و گفت :

_آره... نظر تو چیه واتسون؟!

به نایل اشاره کرد...

نایل خندید و گفت:

_نمیدونم... منم موافقم که دیشب سکس داشته...
فک کنم خیلیییی هم خشن بوده...

HELP Me!!!! Onde histórias criam vida. Descubra agora