بلاخره بعد از چندیــن ساعت کارم تموم شد!موهام رو فر کرده بودند روی یکی از شونه هام ریخته بودند،یکمی هم آرایشم کردن یه آرایش ملایم و دخترونه!لباسی هم که از ساحل خریده بودم و پوشیده بودم واقعا خیلی خوشمل شده بودم!البته اینا خرجم برداشته بود که گردن پسرا افتاده بود!میخواستن روز بدون دخترشون و بزارن واسه یه موقعه دیگه!
شب شده بود،از دور دیدمشون!نزدیکی ساحل آتیش روشن کرده بودند و دورش نشسته بود!بی اعتنا میخواستم از کنارشون رد بشم،آخه روزشون باید بدون دختر باشه!اما صدای سوت نخوده من و وایسوند!پسره پررو!واسه منم سوت میزنه!روم رو برگردوندم اما با چهره متعجب پنج تاشون روبرو شدم!حتما اولش من و نشناختن!
-من مزاحم روزه بدون دخترتون نمیشم!^_^
اما لیام دستم رو گرفت و منم وسطشون نشستم!نایل که کلا هنگ گرده بود!
لیام گفت:
گفتم که لباسه بهت میاد!
هری جواب داد:
نخیر!خوشگلیش بخاط اینکه من خواهرم و بدست اون زنه سپردم،بله!
.........
داشتیم همه دور آتیش حرف میزدیم و میخندیدیم از اینکه پسرا امشب کنسرت داشتن و نرفتند و همه رو اسکول خودشون کردن!
که هری گفت:
هی تانیا چ جالب!
-چی جالب؟
اینکه اینجای دستت یه خال داری!آخه نایل چند وقت پیش نقاشی یه دختر و کشیده بود که دقیقا اینجا ی دستش یه خال داشت!
رو به نایل گفتم:
واقعا؟؟؟
نمیدونم چرا،ولی نایل چشماش پر اشک شده بود در حالیکه با حیرت به خال روی دستم خیره شده بود!!!نایل بدون هیچ حرفی از کنارمون بلند شد و بطرف ساحل رفت!
.
.
.
رفتم و کنار نایل نشستم،نایل کنار دریا نشسته بود و با غمی که توی نگاهش بود به دریا زل زده بود!با دیدن من دوباره بدون هیچ حرفی از جاش بلند شد اما این دفعه من دستش رو گرفتم:
نایل!چت شده؟
نایل بطرفم برگشت،دستم که توی دستش بود و گرفت و روی قلبش گذاشت و در حالی که اشک هاش دونه دونه از چشماش میریخت ،گفت:
میبینی،تانیا؟از وقتی که ترکم کردی دیگه هیچ وقت قلبم اینطوری نمیزد تا اینکه دوباره دیدمت!میبینی؟میبینی دوباره بعد از اون روز تلخ قلبم تازه جون گرفته بود!
نایل اخم کرد و ادامه:
اما دیگه همچی تموم شد!تانیا خداحافظ!
نایل این حرف هارو در حالی میزد که صورتش پر اشک شده بود!اما چرا؟برای چی خداحافظ؟نایل چش شده؟
من جواب این سوال ها رو نمیدونستم و تنها چیزی که اون موقعه با تمام وجودم بهش ایمان داشتم این بود که من بدون نایل نمیتونم!
پایان پارت بیستم
YOU ARE READING
sorry
FanfictionSorry همچی با یک ماموریت شروع شد،اما خیلی زود همچی پیچیده شد؛قرار بود فقط یک دل به دام بیوفته ولی قلب های زیادی درگیر شدن.. -Barbara Palvine -Zayn Malik -Niall Horan -Harry Styles