ویدیوی بالا رو بذارین آخر سر ببینین😄
لو ونژو اولش میخواست این هیولاهای شیطانی رو بزنه بقچه کنه و بندازه بیرون، ولی نگاهش روی اون کنسول بازی قدیمی جا گرفت، و حالتش یهویی كند و آروم شد.
****
بیست و چهارم ماه می، نوجوون هه ژونگیی با فاصله از ناحیه ی غربی هوآشی کشته شد، دیگه چهار روز گذشته بود.
لو ونژو دستکش پوشیده بود، و آلبوم عکس قدیمی ای رو بررسی میکرد—این رو از چن ژن اون راننده تاکسی غیرمجاز گرفته بود.
چن ژن و جیه جیه ش چن یوئَن دوقلو بودن، افراد بومی بودن، و توسط پدربزرگ مادربزرگشون بزرگ و تربیت شده بودن، بعدا این زوج مسن یکی بعد از اون یکی دستشون از دنیا کوتاه شد، جیه جیه چن یوئَن توی امتحان ورودی دانشگاه قبول شد، و نمرات چن ژن خوب نبودن، سرراست و زود رهاش کرد، و رفت بیرون تا پول دربیاره.
دختر توی عکس خیلی ظریف بود، تو همه ی عکسا خندون بود، و دوتا دندون نیش بالایی کوچیک و نه چندان متقارنش رو به نمایش گذاشته بود.
اینا تنها چیزایی بودن که از اون باقی مونده بودن، اون بطور مرموزی مرده بود، و بخاطر اینکه علت مرگش اصلا آبرومندانه نبود، پلیس با شک به اینکه اون تو مخفی کردن مواد مخدر قاچاقی دست داشته، چندین بار لوازم شخصی اونو گشتن، کامپیوتر دست دوم چن یوئن,گوشیش هیچکدوم نتونستن باقی بمونن.
لو ونژو یه دور آلبوم عکس رو از اول تا آخر ورق زد، و نگاهش روی چندتا عکس یادگاری که شبیه فعالیت های گروهی دانشگاه بود جا گرفت، توش یه دختری بود که با چن یوئن خیلی صمیمی بود، پشت عکس با مداد تاریخ و یادداشت نوشته شده بود: "با شیائو ثویی به باشگاه هنرِ چای ملحق شدیم، ممنون از بودنت."
"شیائو ثویی." لو ونژو سوابق ارتباطی که پیدا کرده بود رو باز کرد—حول و حوش نصف ماه قبل از مرگ چن یوئن، با مشترکی به اسم "ثویی یینگ" حرف زده بود.
این لحظه، لانگ چیائو تقه ای به در دفتر اون زد، و به حالت نصفه جون شده به اون دستشو تکون داد: "رئیس، بیا بیرون و اینی که مغزش عیب داره رو ببین، بلیطی ده یوآن، اگه عیب نداشت پول نده."
تیم تحقیقات جنایی اداره ی شهری یان چنگ همگی طعم خصوصیات غیرطبیعی ارباب جوان ژانگ رو چشیدن، این آدم توی ده تا جملهش نه تاش شر و ور بود، 48 ساعت حبس توی اداره ی شهری مغزِ دراصل غیرعادی اون رو پخته و خشک کرده بود، و کسی نمیدونست که توی اون پوسته ی خالی چه چرت و پرتی باقی مونده، هوش سخنوریش درسطحی بود که تاثیر عمیقی میذاشت. (جمله آخر یه مدل طعنه آمیزیه که بگی ینفر خیلی کودنه)
"'فنگ نیان گه؟' نشنیدمش، من کسی رو به فامیلی فنگ نمیشناسم. این آدم مرده یا زن؟ چطوره بهم بگی حدودا چه شکلیه، احتمالشم هست که باهاش خوابیده باشم، و اسمشو یادم نمیاد."
YOU ARE READING
modu; silent reading (persian translation)
Romanceرمان مودو به معنی خاموش خواندن یکی دیگه از رمان های پریست همون نویسنده ی رمان ژن هون (گاردین) هست. توضیحات مربوطه توی همون بخش معرفی هست پس اینجا چیزی نمیگم. این رمان بصورت پی دی اف بازم توی همون چنل @priest_novels قرار میگیره و چیزای مرتبط دیگه ش ه...