چپتر 72؛ مکبث 13

281 59 23
                                    

توی آنالیز نهایی، سرنوشت همون هرزه ی قاتله آ.

****

دزدی,خشونت,قتل......هدف و پیامد این رفتارها خیلی واضحه، و قوانین کیفری واضحی هم دارن، تا زمانیکه بشه جنایتکار رو گرفت، و شواهد رو پیدا کرد، قربانی همیشه میتونه توضیح تقریبی ای بدست بیاره.

ولی این توضیح رو لزوما نمیشه همیشه درخواست کرد و بدست آورد.

برای مثال یکی محض سرگرمی تو بزرگراه سنگ میندازه، که منجر به مرگ عابر بیگناه تو تصادف رانندگی میشه؛ درپوش چاه و سیم چراغای خیابون رو میدزده، که منجر به این میشه فردی که شب توی مسیر میرفته ته چاه بیوفته و بمیره؛ یا نخبه های جامعه با بی اهمیتی یه تصمیمی میگیرن، و منجر میشن فرد ورشکسته ای که آواره شده تمام امیدهاش رو از دست بده و خودکشی کنه......واسه اینا باید رفت از کی درخواست توضیح کرد؟

بین اعضای خانواده ی قربانی هیچ تفاوتی بین فقیر و پولدار نیست، تو درد و خشمشون هم هیچ فرقی بین کم و زیادیش نیست، اگه ببینن کسی که باعث صدمه و مرگ شده میتونه تو کل زندگیش حسابی از عذاب وجدان و شکنجه ی وجدانشون عذاب بکشه، شاید بتونن بخاطرش یذره آروم بگیرن، حیف که وجدان آدمای معمولی درکل به اندازه کافی قوی نیست، و تو مواجهه با محکوم ساختن سنگین نفس خودشون، خیلی وقتا اون رو با بی غیرتیشون و بهونه های مختلف شکست میدن—

من عمدا نکردم.

هدفم به تو نبود.

من انتظارشو نداشتم همچین نتیجه ای رو درست کنه.

منم با همون سطح یه قربانیم......

ولی کی باعث بدشانسیته؟

توی آنالیز نهایی، سرنوشت همون هرزه ی قاتله آ.

ماشین قراضه ی اداره ی شهری معلوم نبود مرضش چی بود، فرمون همش تو موقعیت درستش نمیچرخید، ترمز هم کند میگرفت، و همش حس میکردی همینکه یه بی احتیاطی کوچولو کنی میکوبی به ماشین جلویی، کل هیکل ماشین رایحه ی افسردگی "آماده واسه ضربه زدن" رو داشت، لو ونژو اساسا فکر میکرد همچین ولخرجی مثل فی زونگ که از ماشینای لاکچری بعنوان ماشین برقی استفاده میکنه همینکه در حد دوقدم برونه مثل گربه موهاش سیخ میشه، انتظار نداشت که اون فقط موقع شروع یه اخم کوچیک کنه، و خیلی سریع با این ماشین اداری عجوزه ی پاتال آشنا بشه، اصلنشم بنظر نمیرسید تو وضع نا راحتی باشه. (واضح تر بگم، این ماشین برقیای توی شهر بازی که دم به دقیقه میکوبیش به در و دیوار و ماشینای دیگه)

لو ونژو به مسیری که رانندگی میکرد توجه کرد، و نتونست جلوی خودش رو از پرسیدن بگیره: "کدوم سمتی میریم؟"

"بیمارستان خصوصی هِنگ-اَی،" فی دو گفت، "ژو هوئیجین درواقع یه روز رو توی بیمارستان عمومی بود، گزارشش رو که کامل ثبت کرد، همون شب به بیمارستان خصوصی ای که خانوادشون سهام دارشه منتقل شد، داداش کوچیکش میگفت محیط پرسر و صدا واسه بهبود آسیب جسمی و روحی مناسب نیست—حدس میزنم واسه مخفی شدن از رسانه ها بود." (Heng ai)

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now