چپتر11؛ جولین10

399 89 20
                                    

فی دو سرش رو به بالا و پایین تکون داد: "مم، اخیرا احساس میکنم که کم کم میتونم از جایی که بودم حرکت کنم، و سبک زندگی جدیدی رو امتحان کنم، بابت کمک های این چندسال از شما خیلی ممنونم."

****

مشاور بادقت به فی دو نگاه کرد، و برای لحظه ای، فهمید که از رو صورت این مرد جوون یه ترکیبی از حالات آزاردهنده که نمیشد جوابی بهشون داد گذشتن، که باعث شده بودن اون بطرز فوق العاده ای جوون و سرزنده بنظر بیاد، این باعث شد که اون تقریبا یجورایی شگفت زده بشه.

فی دو چندسال پیش به خانوم بای معرفی شده بود، مشاور قبلی یکی از شیدی های اون بود که تخصصش تو مسائل جوونا بود، قبلا مشاورهای خیلی زیادی عوض کرده بود، انقدری که نمیشد چکشون کرد، احتمالا فی دو خودشم واضح یادش نمیومد، اینطور که به گوش میرسه، اون کلا "خار داره". (مردی که از خودمون جوونتر یا کوچیکتر باشه، و همینطور برای مثال همکلاسمون باشه رو میتونیم با شیدی صدا بزنیم.

اینکه میگن ینفر خار داره توی چین هم هست، اصطلاحی برای کسی که چموش و خودسره، پر دردسره، و سر و کله زدن باهاش سخته)

درباره بیمارایی که اینجا به اون معرفی میشدن، شیدی بدون شک باید از قبلش با اون در ارتباط میبود، برای خانوم بای اول از همه باید روشن میشد، که مشکل اصلی این بچه که بخاطرش درخواست مشاوره داره چیه، و دلیل اینکه باعث میشد تمام طول پروسه نتونه ادامه پیدا کنه چی بوده.

"من راستش نمیدونم اون چه مشکلی داره،" شیدی گفت، "اون خیلی همکاری میکنه، هرچیزی که بخوای بهت بگه، اون درموردش باهات حرف میزنه، من تلاش کردم تا باهاش درباره ی مشکلات عدم مراقبت و توجه دوران کودکیش باهاش حرف بزنم، مرگ غیرمنتظره ی مادرش و از این قبیل، و از هیچکدوم از مسائل طفره نرفت، رفتارش بشدت صمیمانه ست، حتی گاهی وقتا که نمیتونی حرفی رو ادامه بدی، اون خیلی باملاحظه برات موضوعی ارائه میده. بای جیه، متوجه شدی درسته؟"

خانم بای فورا منظور اصلی بین جملات شیدی رو شنید—بیمار همکاری نمیکنه.

خانم بای برای بیشتر از ده سال مشغول کار بوده، و همه جور مراجعه کننده که همکاری نمیکردن رو دیده بود، یسریایی که وقتی سنجش رو انجام میدادن شروع میکردن به داستان ساختن؛ یسریا به زور خانواده شون اومده بودن، و به این تفکر که هیچ مشکلی ندارن چسبیده بودن؛ بعلاوه یسریایی که فکر میکردن خیلی میفهمن، و برعکس مشاور رو اذیت میکردن. این یه روند مبارزه ی هوش و شجاعت بود.

ولی مشاور قادر مطلق نیست، همیشه با یسری افراد ملاقات میکنن، که بنا به دلایل مختلفی، آخرش هم نمیتونن ارتباط با اعتمادی رو با مشاور بسازن، و کل روند مشاوره درنهایت شکست میخوره و تاثیری نداره، این بیمارا یا به دیگران معرفی میشن، یا بتدریج مشاوره ی روانشناسی رو رها میکنن، و دیگه ادامه ش نمیدن.

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now