چپتر 82؛ مکبث 23

357 80 76
                                    

"مواظب باش یکم،" لو ونژو به دستگیره ی کنارش چنگ زد، "جناب رفیق جوون، لرزوندن ماشین یه همچین لرزوندنی نیست—چی منطقیه؟"

****

لانگ چیائو نگاهی به آسمون تیره و گرفته ی بیرون پنجره انداخت، و حس میکرد تاریکی مطلق خیلی بیشتر شده: "دا-گه، نمیشه که، چطور فرار کرده؟ کی فهمیدین فرار کرده؟ شما چندنفر، حتی نتونستین مرتبا مواظب یه پیرمرد باشین، مگه میشه؟" (آسمون تیره: اشاره به دنیایی بدون عدالت)

لو ونژو دست دراز کرد و تلفن رو از دست اون گرفت.

افسر جناییِ اون سمت تلفن فوق العاده مظلوم واقع شده بود، چون قبل از اینا، بجز مشکلات اقتصادی خاندان ژو که نیازمند محدود کردن چندتا شخصیت کلیدی توی مرز بودن، هدفشون تو تحقیقات پرونده ی آدم ربایی ژو هوئیجین، روی یانگ بو,هو ژنیو و ژو هوئیشین و بقیه ی افراد متمرکز بود، البته که یسری هم کنار ژنگ کیفنگ مونده بودن، اما اونا ژنگ کیفنگ رو بعنوان کانون توجه تو نظارت در نظر نگرفته بودن، و خیلی جدی حواسشون بهش نبود—بهرحال چه دعوای سر وارث، چه جنگ بچه نامشروع و مشروع، هیچ ارتباطی به اون بابابزرگ پیر نداشتن.

اگه بخاطر این نبود که دونگ شیائوچینگ با ترور برادرای خاندان ژو یه دردسر جدید درست کرده بود، با رسیدن آخرهفته، احتمالا تعقیب کننده‌هاش از کنارش کنار میرفتن.

"امروز اول صبح، ژنگ کیفنگ طبق معمول به ساختمون چندطبقه ی خاندان ژو تو مرکز شهر رفت، ما کل روز دنبالش کردیم، تازه از شرکت بیرون اومده بود، و ما تماشا کردیم که اون توی پارکینگ سوار ماشین میشه، تمام مسیر تا ویلای ژنگ کیفنگ توی شهر دنبالش کردیم، که شنیدیم رئیس تو خواستی واسه بازجویی بریم دنبالش، اون زمان ماشین هنوز توی پارکینگش نرفته بود، که ما جلوش رو گرفتیم، و تهش فهمیدیم اون پیرمردی که سوار ماشینه اون نیست!"

"یکی مخفیانه عوضش کرده و نفهمیدین، معلومم نیست اون چشمی که روی صورتتون رشد کرده استفاده ش واسه نفس کشیدنه یا غذا خوردن." لو ونژو کاملا از بابت اینکه میدید این آهن تبدیل به استیل نمیشه شاکی شده بود، زودبعدش، لحنش مکث مختصری کرد، و باز گفت، "اون چندتا شریک جرم که منحرفتون کردن رو بیارین، تائو ران، چندنفرو همراهت به ساختمون چندطبقه ی خاندان ژو ببر، و دوربین های امنیتی رو بررسی کنین، درخواست مجوز جستجو بده، محل کار ژنگ کیفنگ,حساب های بانکی درون مرزیش,املاکش......تمامشون رو بررسی کنین، این آدم حتما یه مشکلی داره، وگرنه واسه چی فرار کرده؟" (این آهن تبدیل به استیل نمیشه...: عصبی شدن از پیشرفت نکردن دیگران)

"لانگ-ار، شما چندتا با بخش ترافیکی تماس بگیرین، تو تمام آزادراه‎هایی که به شهر وارد یا خارج میشن و بزرگراه های ملی مانع بذارین، به نقاط بازرسی امنیتی فرودگاه,ایستگاه قطار,ایستگاه اتوبوس های راه دور اطلاعیه بفرستین، تا به مشخصه های ظاهری این ژنگ کیفنگ توجه کنن، حرکت کنین، الان هنوزم وقت داریم، نمیتونیم اجازه بدیم از شهر خارج بشه!"

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now