چپتر13؛ جولین 12

437 85 5
                                    

"پس تو درباره ی 'منطقه ی مثلث طلایی' شنیدی یا نه؟"

****

"هه ژونگیی حدود ساعت نه و ده دقیقه، توی ایستگاه 'خیابون شرقی نانپینگ' سوار اتوبوس شماره 34 شد، اتوبوس شماره 34 حدود بیست و چند دقیقه بعد به 'ایستگاه تقاطع وِنچانگ' رسید، و هه ژونگیی پیاده شد، دوربین امنیتی توی نزدیکی تقاطع ونچانگ تصویری از پشت سر اون ضبط کرده، چند دقیقه بعد از محدوده ی دوربین امنیتی خارج شد، و نشد که ردش دنبال بشه."

لو ونژو از بچگی توی یانچنگ بزرگ شده بود، و همینکه اسم محل رو شنید موقعیت حدودیش رو فهمید.

"خیابون ونچانگ" تو جنوب شرقی مرکز تجاری ناحیه ی هوآشی بود—بعبارتی، متوفی بعد از ترک عمارت چنگ گوآنگ، نه تنها به خونه برنگشت، حتی برعکس به مسیر خیلی دورتری هم رفت.

"من الان تقاطع ونچانگم." تائو ران گوشیش رو نگهداشت، و توی سر و صدای ترافیک با صدای بلند گفت، "پس حداقل تو بازه ی زمانی نه تا نه و نیم، هه ژونگیی تو بخش غربی نبوده، سر و صدایی که افراد اون اطراف اونموقع شنیدن هم با پرونده هیچ ارتباطی نداره. نسبت به ما شیائووِی خیلی ناحقی شده، وانگ هونگ لیانگ با عجله اومد دستگیرش کرد که چیکار کنه؟ کسی ندونه فکر میکنه پلیس آدم کشته، و دنبال یکی میگشت تا تقصیرا رو بندازه گردنش."

"کاپیتان لو." این لحظه، یکی از پلیسای جنایی با عجله اومد، و يه كپه اطلاعات رو به لو ونژو پاس داد، "همکارامون تو پزشکی قانونی گزارش زدن، و استنباط کردن که زمان مرگ متوفی هه ژونگیی شب بیستم حدودا بین ساعت نه تا ده بوده."

"بین نه تا ده،" لو ونژو گرفتش و ورق زد، به سوال تائو ران جواب نداد، "طبق این نتیجه گیری، احتمال اینکه هه ژونگیی زود بعد از پیاده شدنش از اتوبوس کشته شده خیلی زیاده."

تائو ران احتمالا یه جای آرومی رو پیدا کرد، و سر و صدای توی تلفن خیلی کمتر شده بود: "حدودای ساعت نه، مهمونی شام تو عمارت چنگ گوانگ اتفاقا تموم شده بود، ژانگ دونگلای از داخل میاد بیرون، و واسه اولین بار توسط دوربین امنیتی توی حیاط چهره ش ضبط میشه. اونموقع اون مدتی رو توی حیاط میمونه، و زودبعدش دوباره برمیگرده داخل، ساعت نه و چهل و پنج دقیقه، دوربین امنیتی توی حیاط دوباره تصویرش رو ضبط میکنه، اون با یه دختر میاد بیرون و حرف میزنن، بعدشم دست تو دست هم میرن توی بیشه."

لو ونژو آه کشید: "بنظرم برنامه ي ارباب جوان ژانگ بايد واقعا فشرده بوده باشه، انقدري سرش شلوغ بوده كه وقت خالي واسه آدم كشتن نداشت."

"اگه اون دوقلو نداشته باشه، پس سوءظن هاي نسبت به ژانگ دونگلاي رو واقعا ميشه شست، بايد آزادش كنيم يا نه؟"

لو ونژو نظرش رو ابراز نكرد، و دوباره پرسيد: "ديگه چي پيدا كردي؟"

"يه گزارش تماس هم هست،" تائو ران گفت، "دارم بهت ميگم، اين مسئله خيلي عجيبه—مگه وقتي متوفي تو محدوده ي عمارت چنگ گوانگ منتظر ينفر بود تلفنش يبار زنگ نخورد؟ من از هم اتاقيش شمارشو گرفتم، و رفتم سوابق تماسش رو چك كنم. شب بيستم، هه ژونگيي چندبار با يه شماره ي ثبت نشده حرف زده بود."

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now