چپتر 71؛ مکبث 12

267 55 28
                                    

اون گفت: "من سیکس پک هات رو دوست دارم."

****

هرچقدر که فی دو جلوی لو ونژو حرومزاده بود، همونقدر جلوی مدیر لو خوب بود.

اون یه لباس که حال و هوای شبیه دانشجوها داشت پوشیده بود، و هزینه‌ای که واسه لباساش خرج کرده بود درعوض اصلا دانشجووارانه نبود، درهرحال پیرمرد نمیتونست اون جزئیات گرون قیمت رو درک کنه، لو یولیانگ حس میکرد این مرد جوون به شکل خاصی تر و تمیز,و بطرز خاصی پرانرژی بنظر میاد، از در که وارد شد لبخندی به اون زد، و کل دفتر یکم روشن تر شد.

البته، اگه این جوون میتونست موهاش رو به یه مدل خیلی کوتاهِ تر و تمیز اصلاح کنه، تصویرش بی نقص تر میشد. (موهای فی دو=ناموس کل فندوم. با موهای بچم شوخی کن تا مرغای هوا رو به عزات بنشونم)

لو یولیانگ فهرست پرونده هایی که دانشگاه امنیتی یان درخواست داده بود رو به اون داد: "یه نگاه کلی بهشون انداختم، مشکل بزرگی درباره ش نیست، و چندتاشون هستن که ضروری نیستن، همشونو علامت زدم، تو آ، بعدا یکم اصلاحشون کن، دوباره ازشون پرینت بگیر، و روال معمول کاری رو برو."

فی دو با خوش رفتاری ازش تشکر کرد، لیست اصلاح شده ی مدیر لو رو گرفت، و نگاه کلی و سریعی بهش انداخت، هنوز فرصت نکرده بود سوالی بپرسه، که لو یولیانگ زودتر واسش توضیح داد: "اون چندتا پرونده همشون نسبتا قدیمین، و وقتی دفعه قبل پروژه ی 'آلبوم عکس' شروع شد مورد بررسی قرار گرفته بودن، بعنوان مرجع ارزش زیادی ندارن، میترسیدم درگیر دوباره کاری بشین—اگه استاد پنِ تو پرسید، همینجوری بهش بگو، خودش متوجه میشه."

هرچقدرم که فرمانده وقت خالی داشته باشه و بیکار باشه، بازم نمیاد بخاطر اینکه به اصطلاح میترسه دیگران "دوباره کاری کنن"، مخصوصا و شخصا براشون یدور بررسی و گزینششون کنه، فی دو کر نبود، و البته که این بهانه رو شنید و متوجهش شد، درنتیجه هم جهت با جریان پیش رفت و سوالش رو قورت داد.

مدیر لو حرفای جدیش رو کامل زد، و فوق العاده با مهربونی علاقمندیش رو به شرایط شخصی فی دو نشون داد، تازه وقتی از کارای درسی بحث رو به سوال از "مبحث" موردعلاقه ی افراد میانسال و سالخورده عوض کرده بود، که تلفن روی میز به صدا دراومد.

مدیر لو به فی دو با دست اشاره ای زد، و جواب داد، تازه دوتا جمله گفته بود که اخماش تو هم رفتن.

فی دو با خونسردی حالات و حرفای اون رو مورد بررسی قرار داد، و دید که لو یولیانگ بادقت توضیح میده: "......باید بی طرف و عادلانه باشه، باید حسابی به انتخاب و استفاده از کلمات توجه بشه، نوشتنش که تموم شد اول بیارینش واسم ببینمش......باشه، به این مسئله باید حسابی توجه کرد—اون مسئله ی جزئی که پولدارا سر ارث و میراث باهم میجنگن دوروز حسابی سر و صدا میکنه و تموم میشه، هرچیم که بشه بازم تاثیری روی مسئله ی اصلی نمیذاره، مسئله ی بچه ها چیزیه که مردم عادی واقعا بهش اهمیت میدن."

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now