زود آپ شدنای این هفته تقصیر بچه های چنل بود که لایکا رو زود به شرط رسوندن😂 ولی از اونجا که امتحانام دارن شروع میشن احتمالا یه مدت آپا بهم بریزن و نشه که هفته ای دو چپتر آپ کنم ولی بازم تلاش خودمو میکنم تا به آپ برسونم.
بریم سراغ چپتر جدید😁
"پریشب، تو توی عمارت چنگ گوآنگ بودی؟"
****
"معاون......معاون معاون کاپیتان تائو!"
همینکه تائو ران سرش رو چرخوند، عینکی کوچولوی زیرشعبه شیاو هییانگ اون "گوئَن کو" عجیب رو دید که مثل دیوونه ها به سمتش میدوعه. (گوئن کو روشی برایاجرا تو نمایش های کمدی که بازیگر متصل بهم صحبت میکنه)
شیاو هییانگ دیروز عینکش شکسته بود، اونم زحمت نکشیده بود که بره و با یدونه جدید عوضش کنه، و درحالیکه داشت کج تا زیر استخون گونه ش میوفتاد، همونطور که نفس نفس میزد جلوی تائو ران ایستاد، و بدون جدیت معمولش با عجله چندتا نفس سنگین کشید، تائو ران با دیدنش یکم توی سینه ش احساس درد میکرد.
صورت شیاو هییانگ طوری کشیده بود که انگار همین تازه لیفت کردنش تموم شده بود، عرق کف دستش رو روی شلوارش خشک کرد، و عینکش که توی یه شرایطی بود که همش بدتر میشد رو صاف کرد. بعدش تونست گلوش رو صاف کنه، و از توی جیبش دفترچه یادداشت و گوشیش رو درآورد: "معاون کاپیتان تائو، وضعیتی هست که میخوام بهتون گزارشش کنم."
تائو ران با خوش خلقی صبر کرد تا نفس کشیدنش میزان بشه: "عجله نکن، اگه حرفی هست آروم آروم بگو."
"اینجوریه که، وقتی دیروز از منطقه ی غربی بازدید میکردم، من فهمیدم که اونا تو منطقه ای زندگی میکنن که افرادش خیلی مختلطن، جابجایی و موقتی بودن ها خیلی زیاده، و تغییر شغل مستجرای موقت,اسباب کشی کردن مسئله ی روتینیه، بهتر بخوایم بگیم دسته ی آپارتمان های اجاره ای، درواقع بیشتر مثل یه هتل کوچیک طولانی مدت با شرایط نچندان خوبه. به همین خاطر ارتباط بین افراد باهمدیگه اصلا چیز نزدیکی نیست، بجز هم محلی هایی که مراقب همدیگه هستن، دیروز همکارا روز پرمشغله ای داشتن، و اطلاعات مفید اصلا زیاد نبودن."
تائو ران همراه با تشویق و دلگرمی دادن سرش رو برای اون تکون داد: "مم."
"ولی بین افرادی که با هه ژونگیی زندگی میکردن، یکی بود که با اون از یه ایالت اومده بودن، این آدم اسمش......" شیاو هییانگ دفترچه یادداشتش رو گشت، "اسمش ژائو یولونگ هست، با متوفی ارتباطش خیلی خوب بوده، میگن واسه ی کار مامور تحویل شدن هه ژونگیی اون بوده که معرفیش کرده. ما شیائووِی گفته بود که اون این دو روز رو واسه رسیدگی به چیزی به زادگاهش برگشته بوده."
YOU ARE READING
modu; silent reading (persian translation)
Romanceرمان مودو به معنی خاموش خواندن یکی دیگه از رمان های پریست همون نویسنده ی رمان ژن هون (گاردین) هست. توضیحات مربوطه توی همون بخش معرفی هست پس اینجا چیزی نمیگم. این رمان بصورت پی دی اف بازم توی همون چنل @priest_novels قرار میگیره و چیزای مرتبط دیگه ش ه...