چپتر31؛ جولین30

331 69 21
                                    

اون با موفقیت خشمش رو سرکوب کرد، و درعوض ازخودراضی بودنش توی این لحظه رو سرکوب نکرده بود

****

توی مقایسه با افسر تائو که کل شب رو برنگشته بود خونه,و کاپیتان لو که همین تازه از بیمارستان جیم زده بود بیرون، تیپ و لباس فی زونگ احتمالا واسه حاظر شدن توی یه مراسم یا همچین چیزی کافی بود.

این آدم دوباره لباسای کل هیکلشو عوض کرده بود، و مثل قبل هنوزم هوشمندانه بین یه فرد جدی و کسی که از تعطیلاتش لذت میبره,بین زاهد پرهیزکار و کسی که ظاهر سرد و باطنی عمیق و جوشان داره بود، موهای بلندش جایی که باید پف میداشتن پف داشتن، و جایی که باید صاف و براق میبودن هم صاف و براق بودن، یذره هم بهم ریخته نبودن، اون عینک صفر با فریم فلزی که کاملا استایل انگل فرهیخته ها بود رو هم زده بود، و به شکل غافلگیر کننده ای ادکلنش رو هم عوض کرده بود.

دیشب برای پیدا کردن وانگ شیوجوئن، فی دو تقریبا کل شب رو بیدار مونده بود، میگفتن صبح زود هم رفته بود بیمارستان که وانگ شیوجوئن رو تو انجام گزارشات همراهی کنه، معلومم نبود که اون از کجا وقت گیر آورده بود تا خودشو بزک دوزک کنه.

حتی اگه لو ونژو همیشه به شدت باور داشت که خودش خوشتیپ ترین مرد زیر بهشته، تحت همچین تضاد فاحشی، اونم کاملا دلش میخواست که دست بکار بشه و این خودنمایی که جلو چشمش بود رو کتک بزنه—خصوصا که این خودنما داشت از اون جفت لنز شیشه ای هاش با قصد شیطانی ای بهش نگاه میکرد.

لو ونژو با تمام توانش گلوش رو صاف كرد، و به خشكی خشمش رو از "میخوام تو جمع فحش بدم"، تبدیل به "رفتار والامنشانه"ای كه "هیچ چیزی نیست كه نشه به دیگران گفت" كرد.

اون با كمال جدیت گفت: "افراد من خونه ی مخفی ژائو هاوچانگ رو پیدا كردن، و از توی زیرزمینش یسری چیزا گیر آوردن، كاملا نزدیك به استنباطت. من صادقانه حس میكنم كه تو خیلی فوق العاده ای، فی زونگ، كاملا لایق اینی که یه ناهنجار بیست ساله ی حرفه ای صدا زده بشی."

تائو ران كنارشون درحالیكه كاملا دندون درد گرفته بود گفت: "من الان یكم احساس معذب بود میكنم، نمیدونم شماهام همین حس رو دارین یا نه."

لو ونژو درحالیكه فرش از زیرپاش كشیده شده بود و مود خوبی نداشت دستش رو توی جیبش برد، و از فی دو پرسید: "باز واسه چی اومدی، شركت با ارزشتون داره ورشكست میشه؟"

"من بجای مادر هه ژونگیی انجام وظیفه میکنم، تا روند پیشرفت تحقیقات رو بررسی کنم،" فی دو روی صفحه ی ساعت مچیش زد، "بعلاوه، با توجه به اینكه شما دیگه پیر و فرتوت شدی، من بهت یادآوری میكنم كاپیتان لو، الان ساعت شیش عصر پنجشنبه ست، هم تاریخ و هم ساعت، همشون دیگه زمان تعطیلی هستن."

لو ونژو: "......" (خدا هیچ بنده ای رو اینجوری ضایع نکنه😂)

"گِه،" فی دو رو به تائو ران كرد، "حتی اگه داوطلبانه هم اضافه كاری میكنی، بقیه هم باید بابت سخت كوشیت عرض تشكر كنن، این حداقلِ مودب بودن و احترام نیست؟ رئیسایی كه آخر هفته رو فراموش میكنن,زمان تعطیلی كار رو فراموش میكنن همشون آشغالن، من حس میكنم كه حجم نفرت انگیز بودن این افراد درست بعد از اوناییه كه پرداخت حقوق رو فراموش میكنن—خوشبختانه حقوق تو رو اون پرداخت نمیكنه."

modu; silent reading (persian translation)Where stories live. Discover now