(کل این چپتر پرونده ست) خائن همیشه به مجازاتش میرسه، حتی اگه الان نباشه، پس در آینده میشه، کی میدونه؟
****
"فنگ بین مرده!"
"چی؟ چجوری مرده؟ خدایا!"
"نکنه بخاطر......هیس!"
اخبار توی فضای مجازی با سرعت امواج الکترومغناطیسی پخش میشدن، و در کسری از ثانیه پایانه های تلفن همراههای گسترده ای رو پوشش دادن، اول صبح، کلاس زبان انگلیسیِ گه نی به یه معلم جاگزین داده شد، جای خالی چندنفری که غایب بودن بدجوری تو چشم میزد، و تو زمان استراحت مدرسه جو فوق العاده عجیبی داشت.
دکوراسیون داخلی ساختمون کلاسی مدرسه متوسطهی یوفن خیلی لاکچری، درخشان و تمیز بود، کف مرمرینش مثل آینه میدرخشید، هرطبقه کارگرانی داشت که لباس کارهای یه دستی پوشیده بودن و در هرلحظه آماده ی تمیز کردن بودن، و رایحه ی پاک کننده با بوی ارکیده به هر گوشه و کناری نفوذ میکرد.
دانش آموز دختر ژاکت بافتنی و دامن کوتاهی پوشیده بود، و یونیفرم مدرسه رو سرسری روش انداخته بود، تظاهر میکرد که داره از الزامات مدیریتی یونیفرم پیروی میکنه. اون با کفش های چرمی ای که معلوم نبود از کجا گل بهشون چسبیده بود روی زمینی که همین تازه کارگر خدماتی مدرسه تمیز کرده بود لگد کرد، و یه رشته ردپای گل آلود بجا موند، برای کارگر خدماتی مدرسه خوب نبود که رو در رو شکایتی کنه، و فقط از سر نارضایتی آهی کشید.
دختر دانش آموز با شنیدن این صدا متوقف شد، زودبعدش باخشونت آدامسی که به برق لب بیرنگش آغشته شده بود رو روی زمین تمیز تف کرد، با پا روش لگد کرد، و بی اینکه سر برگردونه با قدم های بزرگی رفت.
اون دم در هرکلاسی خودش رو نشون میداد، بی اینکه صدایی ازش دربیاد، و بی اینکه کسی رو صدا بزنه، اما از هر کلاسی کسی با درک سربستهای خارج میشد، بین اون چندتا پسر و دختر دانش آموز انگار یه توافق مسکوت عجیب وجود داشت، تو سکوت نگاه هایی باهم رد و بدل میکردن، و باهم به کلاس شماره2 اول دبیرستان رفتن.
صندلی های خالی توی کلاس شماره2 اول دبیرستان بیشتر بودن، اون چندتا نقش اصلیِ توی این ماجرای پر آشوب و همهمه ی فرار اساسا از همین کلاس اونا بودن، پسر نماینده ی کلاس درحالیکه ماژیکی دستش بود جلوی تخته وایت برد ایستاده بود، اون هیکل لاغر دراز و راست قامتی داشت، یه دستش سرسری توی جیبش بود، داشت روی تخته وایت برد اطلاعیه ی تعلیق فعالیت های کریسمسی رو مینوشت، و رفتار فوق العاده سرد و آرومی داشت.
YOU ARE READING
modu; silent reading (persian translation)
Romanceرمان مودو به معنی خاموش خواندن یکی دیگه از رمان های پریست همون نویسنده ی رمان ژن هون (گاردین) هست. توضیحات مربوطه توی همون بخش معرفی هست پس اینجا چیزی نمیگم. این رمان بصورت پی دی اف بازم توی همون چنل @priest_novels قرار میگیره و چیزای مرتبط دیگه ش ه...